هر کدام از ما که داریم جایی کار می کنیم به دلیلی پذیرفتیم که اونجا کار کنیم ، یعنی یا حقوق خوبی می گیریم ، یا مدیر بالا دستیمون رو دوست داریم ، یا خودمون مالک ایده و کاری هستیم که داریم انجام می دیم و یا هر دلیل دیگری اما اکثر ما چه مالک کارمون باشیم چه در پایین ترین سطح در یک سازمان مشغول به کار باشیم یک مدل کارمندی رو به عنوان شکل کار کردن پذیرفتیم و سالهاست که داریم با همون مدل ادامه میدیم.اما آیا این مدل کارمندی در نهایت منجر به موفقیت ما میشه؟
اگر به صورت مقیم در یک شرکت کار می کنیم ، صبح از خواب بیدار میشیم ، صبحانه خورده یا نخورده لباس می پوشیم ، به هر طریقی به سرعت خودمون رو به دفتر کار و محل امنی که به عنوان میز کار یا اتاق کارمون می شناسیم می رسونیم ، یه نفس راحت می کشیم که این فضای کوچیک یا بزرگ رو تونستیم برای خودمون حفظ کنیم.کارهایی که بهمون محول شده رو یا بر همون اساسی که مدیر بالادستیمون می پسنده یا بر اساس اینکه نه مدیر بالادستیمون و نه هیچ کس دیگه متوجه نشه ما چیکار کردیم! انجام میدیم و تیک خوشنود کن رو تو ذهن خودمون می زنیم ، اگه ساعت 3 کارمون تموم شده تا 5 خودمون رو درگیر کار نشون میدیم ، با کارمند میز بقلی درباره سیاست ، مدیریت شرکت خودمون ، قورمه سبزی ، لباس جدید جیجی حدید یا هر مسئله مزخرف دیگه ای غر می زنیم تا زمان رو برای خودمون دلپذیر تر کنیم ، اگر حس کنیم کسی می خواد گوشه امنمون رو ازمون بگیره مثل یک پلنگ زخمی هر کاری می کنیم تا به هدفش نرسه و در نهایت الفرار به سمت خونه تا فردا و این سیکل تا ابد ادامه داره.
اگر تصویر بالا یا یه چیزی شبیه به اون براتون آشناس بدونین که نه تنها با این روش به موفقیت نمی رسیم که یک روز از خواب بیدار میشیم می بینیم که همون گوشه امنمون رو هم ازمون گرفتن و باید دنبال یک گوشه کوچکتر برای رویاهای بزرگمون باشیم.
تو چند تا مورد بعدی می خوام بهتون بگم که چطوری می تونین از تصویر بالا فرار کنین و حتی لذت بیشتری هم از کارتون ببرین
1 - اول از همه بگم که اگر به کارتون علاقه ای ندارین همین الان استعفا بدین و کیفتون رو بگیرین دستتون و بزنین بیرون. ما قراره با کارمون زندگی کنین ، یعنی تو لحظه لحظه ی اون عشق کنیم، مگه میشه با چیزی که دوسش نداریم حال خوبی داشته باشیم!؟
2 - خلاقیتتون رو تا جایی که می تونین افزایش بدین ، کتاب بخونین ، فیلم زیاد ببینین ، سینما برین ، موسیقی خوب گوش کنین و اجازه بدین ذهنتون آزادانه بچرخه تا اون چیزایی رو که دوس داره پیدا کنه و شما رو از منبع لایتناهی خلاقیت بهره مند کنه.
3 - همیشه یک ایده یا کار جدید تو آستینتون داشته باشین ، حتی اگر تو گوگل هم استخدام شدین از روز اول تلاش کنین که یکی بهتر از گوگل رو هم تو آستینتون داشته باشین که اگر به هر دلیلی با مدیرتون دعواتون شد ، اصلا دیدین با محیط کاریتون حال نمی کنین مجبور نباشین همکاریتون رو ادامه بدین و در لحظه خداحافظی کنین و برین سراغ گزینه ی بعدی.
4 - همیشه سعی کنین خاص باشین ، آدم می تونه آبدارچی باشه ولی یک روز کنار چاییش گل بذاره یک روز شیرینی. ببینین چیزی که باعث موفقیت شما میشه وجه تمایز شما نسبت به دیگرانه ، یعنی اگر شما برنامه نویسی هستین که بهترین ایده ها و ابزارها پیش اونه پس همه دنبال شما خواهند بود پس سعی کنین که هم تو کارتون خبره باشین و هم روش های خاص خودتون رو برای حتی سلام علیک کردن داشته باشین و تو یک کلام خودتون باشین نه یک ماشین شبیه بقیه ماشین ها.
5 - وضعیتتون رو حداقل هفته ای یکبار آنالیز کنین ، یعنی مسیرتون و هدفهای کوچک خودتون رو بشناسین و حداقل هفته ای یکبار به خودتون از دور نگاه کنین ببینین آیا کاری که الان دارین می کنین داره به هدف نزدیکتون می کنه یا دورتون که اگر حتی یک متر هم به هدفتون نزدیک شدین خوشحال باشین ، من آدمهایی میشناسم که روزی 10 متر دور میشن ولی هنوز دارن تو همون کار تلاش می کنن.
6 - این رو خواهش می کنم که تو خودتون حل کنین : کار مشترک یک قرارداده بین چند نفر ، که همه به خاطر منافع دور هم جمع شدن ، پس منافع خودتون براتون از همه چیز مهم تر باشه ، اینکه مدیرمون مهربونه ، من همکارام رو خیلی دوس دارم و غیره هیچ کدوم دلیل بر ادامه دادن اون کار نیست ، به این فکر کنین که چقدر منافع دارین به دست میارین که خوب مسلما تو دل موفقیت های جمعی باید منافع شخصیتون رو دنبال کنین.
7 - به نظر من کار کردن مثل فیلم دیدن می مونه یعنی اگر دارین فیلم می بینین و 5 دقیقه یکبار ساعتتون رو نگاه می کنین بدونین که فیلمه حداقل برای شما خوب نیست ، کار هم همینطوریه یعنی باید انقدر توش غرق بشین و لذت ببرین که وقتی به خودتون میاین ببینین ساعت 7 شبه ، همه رفتن ولی شما دارین عشقبازی می کنین با کارتون ، اگر غیر اینه بدونین که کاره حداقل برای شما خوب نیست.
می تونم ساعت ها براتون در این مورد حرف بزنم ولی بیشتر از این خستتون و نمی کنم و تو یک کلام ازتون می خوام که دیگه کارمند نباشین ، من مدیرهای زیادی دیدم که با همین مدل ذهنی کارمندی پیش میرن و آخرش هم نمی دونن چرا کار شکست خورده و به جایی نرسیده.
ارادتمند
علی علائی