احتمالا بعضی از شماها من رو به دلیل درست کردن ویدئوهای آموزشی ، بعضی هم تو پروژه های مختلفی که تو این 12 سال انجام دادم و بعضی هم از همینجا میشناسین. تصمیم گرفتم اتفاقات مختلفی که توی این 12 سال برام افتاده رو به مرور براتون تعریف کنم تا دوستانی که تجربه کمتری دارن شاید کمتر دچار مشکلاتی بشن که من باهاشون دست و پنجه نرم کردم.
بذارید از همون اول و شروع کارم براتون بگم. 13 سالم بود که پدرم یک پنتیوم 133 که یک سی دی رام Creative هم روش داشت برام خرید. وقتی برای اولین بار کامپیوتر رو روشن کردم و وارد ویندوز 95 شد انگار جادو شده بودم ، همه چیز برام عجیب و شگفت انگیز بود عکس لوگوی ویندوز تو یک بک گراند سبز هم اون پشت داشت دلبری می کرد که اصلا باور کردنی نبود برام عکس واقعی به همون وضوح رو دارم توی صفحه مانیتور 100 کیلویی کامپیوتر خودم میبینم. خلاصه از همون روز اول ، داستان من و پدرم هم شروع شد من پشت سر هم کامپیوتر رو خراب می کردم و پدرم اون رو می برد دوباره براش ویندوز می ریختن و برمی گردوند بعد از اون یک هفته تنبیه می شدم و اجازه استفاده ازش نداشتم تا دوباره بتونم روشنش کنم و این تصویر شگفت انگیز رو ببینم. حتی یکبار یادمه یک سیم دیگه پشت کامپیوتر بود که بعدا فهمیدم مودم 14.400 هست البته اون روز که سیم رو کشف کردم زدمش به برق و منفجر شد و همه خونه رو دود گرفت.
خلاصه انقدر این سیکل تکرار شد تا پدر من رو هم با کامپیوتر برد پیش همون آقای مهندس و گفت به این یاد بده خودش بتونه این کار رو بکنه تا از شر این بلای تازه نازل شده راحت بشم.
آشنایی من با اون آقای مهندس بعدا تبدیل شد به اولین کلاس های خصوصی نرم افزاری که من تو زندگیم می رفتم و چه با ذوق و انرژی هم بودم . Fox pro (قدیمیا یادشونه) ازش یاد گرفتم ، Autocad یاد گرفتم و انقدر یاد گرفتم تا دیگه چیزی نموند که بنده خدا بلد باشه به من یاد بده.
سالها گذشت و من عاشق کامپیوتر تو انتخاب رشته دانشگاه زدم مهندسی نرم افزار و رفتم دانشگاه آزاد ثبت نام کردم که متاسفانه اولین ضربه رو همینجا خوردم ، هفته ها می گذشت و اساتید بنده خدا چیزی نداشتن به من یاد بدن ، پاسکال یادمه درس می دادن و اسمبلی و چیزایی در همین سطح که خوب من نه تنها بلد بودم که یه عالمه نرم افزار ساخته بودم با همینا، اینه که رفتم مجتمع فنی تهران دوره های طراحی سایت رو ثبت نام کردم و شروع کردم چیز جدید یاد گرفتن ، HTML CSS، Javascript ، Adobe Flash و چیزهای اینطوری.
نکته اول : برای کار کردن حداقل تو حوزه ی برنامه نویسی و تو ایران هیچ نیازی به تحصیلات دانشگاهی نیست و فقط وقتتون رو تلف می کنه.
خوب بریم سراغ اصل ماجرا
سال 85 یه دوستی داشتم که اونموقع 3 ، 4 سالی از من بزرگتر بود و کار می کرد ، یک روز زنگ زد گفت تو شرکتمون یک آقای دکتری هست که دانشگاه شهید بهشتی درس می ده و می خواد یک وب سایت بسازه که خودش و معرفی کنه و نمره شاگرداش رو بزاره توش که بتونن ببینن. القصه رفتم و با مرد نازنینی به نام آقای دکتر احمدعلی یزدان پناه آشنا شدم.
همون روز پروژه آقای دکتر رو گرفتم و یک قراردادی بستم به مبلغ 70.000 تومن ، من دیگه رو ابرا بودم یعنی احساس می کردم به آرزوم رسیدم و الان انقدر بزرگ شدم که می تونم پول در بیارم و آینده زندگیم و بسازم و یک عالمه تصویر جذاب از خونه و ویلا و اینها تو ذهنم تجسم کرده بودم.
به آقای دکتر گفته بودم 20 روزه پروژتون رو آماده می کنم و تحویل می دم اما 20 روز گذشت و نصف پروژه مونده بود . روز 20 ام آقای دکتر زنگ زد جواب ندادم ، روز 21 ام زنگ زد جواب ندادم روز 22 ام اون دوستی که معرفیم کرده بود زنگ زد و حرفی به من زد که الان که 13 سال می گذره هنوز هم به نظرم هرچی تو کار دارم از همون جمله دارم. دوستم گفت ببین توی فضای کار فقط اعتباره که برای تو پول میاره پس اگه کار مردم رو نرسوندی جواب بده بگو به این دلیل نرسیدم قول می دم فلان روز کارتون رو انجام بدم. الان بعد این همه سال می فهمم که چه چیز مهمی بهم یاد داد ببینین شما حتی اگر به کسی بدهکار باشین وقتی طرف مقابلتون می دونه که دم دستشین حداقل حال بهتری داره تا اینکه فکر کنه فرار کردین.
اتفاقا چند سال بعد من با یکی از دوستای صمیمیم کار می کردم که اون برای من UI طراحی می کرد ، خیلی هم با سلیقه بود و کارش هم خوب بود ولی به Deadline که می رسید تلفن جواب نمیداد بعد من باید می رفتم خونشون می شستم تا کارمو انجام بده بریزم تو فلش بیارم. خوب معلومه که بعد دو تا پروژه دیگه هیچوقت باهاش کار نکردم.
خوب قسمت اول رو همینجا تموم می کنم . امیدوارم نکات داستان به دردتون بخوره.
ارادتمند
علی علائی