Ali Bahaari
Ali Bahaari
خواندن ۴ دقیقه·۳ سال پیش

توضیح مثلث کارپمن به همراه مصداق هایی از حال و تاریخ

مثلث کارپمن
مثلث کارپمن

خب!

ببینید دوستان این مطلب در مورد یک مبحث روان‌شناسی هست. پس از بعضی قسمت های تخصصی فاصله می گیرم و در نظر بگیرید که مصداق ها برداشت خود من هستند و ممکن هست عده ای مخالفت کنند که طبیعی هست.

آقای استفان کارپمن یک روان‌پزشک آمریکایی بود که شاگرد آقای اریک برن بود. ایشان مفهومی را ابداع کرد که به توصیه استاد خود «مثلث کارپمن» نام‌گذاری شد.

حالا اصلی‌ترین سوال؟! مثلث کارپمن چی هست؟ مثلث کارپمن ۳ ضلع دارد مثلث تمامی مثلث های دیگر! به گفته خود آقای کارپمن، اجزای این مثلث در روابط ما نمایان می شود.

این مثلث ۳ جز مختلف دارد که هر جز با یکی از ۲ جز دیگر ارتباط دارد:

۱. قربانی

۲. جلاد

۳. ناجی

۱. از قربانی شروع می کنیم. این دسته از افراد همیشه به نظر خودشان قربانی شده‌اند و می شوند. مردم حق این افراد را خورده‌اند و همیشه به آنها ظلم شده و جلوی پیشرفت آنها گرفته شده است و از این بابت خود را سرزنش می کنند.

۲. جلاد یا آزاردهنده همیشه به دنبال مسلط شدن بر دیگران هست و با استفاده از قدرت سعی بر این کار دارد.

۳. این دسته همیشه به دنبال این هستند که خود را نادیده بگیرند و به دیگران کمک کنند تا باری از دوش دیگران برداشته شود. ایثار و فداکاری بخش جدایی ناپذیر از این دسته هست.

حالا می گردیم دنبال مصداق هایی که در جوامع به خصوص در جامعه‌ی ما زیاد هستند.

برای ۲ مورد اول (قربانی و ناجی)، چیزی که در جامعه ما به وفور دیده شده و می شود مرتبط با ازدواج هست. خیلی از دختران و پسرانی که حامی عاطفی قوی نداشتند یا در خانواده‌ای سخت‌گیر بزرگ شده‌اند، منتظر یک شاهزاده‌ی سوار بر اسب سفید هستند تا بیاید و آنها را نجات دهد و غم و شکست های آن ها را تمام کند (مثال برای دختران هست).

واقعا چی فکر می کنید برای سرنوشت این عده؟!

از قول سقراط که حقیقت را به ۲ دسته‌ی شهودی و منطقی تقسیم می کند من از نظر شهودی اینطور دیدم که اکثر این ازدواج ها شکست می خورند و به طلاق ختم می شوند. چه دخترانی که در دانشگاه بودند و از شرایط خانوادگی آنها اطلاع داشتم و... .

از نظر منطقی هم شاید وقتی این دختر یا پسر وارد زندگی جدید شد و حمایت خاصی از پارتنر خودش ندید رغبتی به ادامه دادن به زندگی خود ندارد و باز هم شکست و طلاق یواش یواش از درب منزل وارد خانه می شوند.

بیاید وارد تاریخ شویم!

شاید عده‌ای از شما به تاریخ جنگ جهانی علاقه‌مند باشید مثل خود من!‌

سال ۱۹۴۵ که جنگ جهانی دوم تمام شد؛ ۷۰ درصد برلینِ آلمان با خاک یکسان شد و اِی کاش فقط آلمان بود! نزدیک به کل دنیا وارد درگیری و جنگ شد. میلیون ها انسان و حیوان کشته شدند، میلیون ها نفر بی خانمان شدند و میلیون ها خانه و ماشین تخریب شدند. چرا؟ به خاطر یک جلاد به نام آدولف هیتلر!

خود من طرفدار سرسخت حزب نازی و جناح راست افراطی ناسیونال سوسیالیسم هستم ولی جنبه‌ی روان‌شناختی این قضیه نباید نادیده گرفته شود.

اگر کتاب «نبرد من» از آدولف هیتلر را خوانده باشید، در بخش اول این کتاب که در زندان نوشته شده، آدولف هیتلر از پدر خود به عنوان یک فرد محترم یاد می کند در حالیکه که مورخان گفته‌اند پدر هیتلر به شدت او را تنبیه می کرد و فردی ستمگر بوده است.

تا اینجا سوالی نیست؟! ادامه دهیم...

حالا فرض کنید بعد از جنگ جهانی اول که در آن جنگ هیتلر فقط یک سرباز بود، تکه تکه شدن کشورش؛ کشته شدن، خوار و ذلیل شدن مردمش را دید.

من اینطور فکر می کنم که شاید هیتلر ابژه های ناخودآگاه خود را انتقال داد. اما نه به روانکاوش! پس به چی؟ به کشورش، مردمش و حتی کشور های دشمن!

حالا این کشور و مردمش خود هیتلر بودند و کشور های متفقین، پدری ستمگر و وحشی!

هیتلر در کودکی نمی توانست از پدر خود انتقام بگیرد؛ قطعا به این خاطر که قدرتش را نداشت، اما اینبار با یک اراده‌ی جمعی و مردمی می توانست اینکار را بکند.

پس حالا هیتلر جزو دسته‌ی جلاد قرار می گیرد. دوست دارد قدرت خود را نمایان کند. دوست دارد بر دیگران تسلط داشته باشد. دوست ندارد نقش یک قربانیِ ستم‌دیده را بازی کند؛ بلکه سعی دارد بگوید من می توانم تورم ۵۰ درصدی را به ۱ درصد برسانم. می خواهد بگوید من خط تولید فولکس را راه‌اندازی کردم تا ماشین های اسقاطی مردمم را تحویل بگیرم و یک ماشین بروز و جدید به آنها بدهم. سعی دارد بگوید بعد از جنگ جهانی اول و امضای معاهده‌ی ورسای که باعث شد آلمان بی نهایت تحقیر شود مانند اینکه آلمان فقط می تواند ۱۰۰ هزار نیروی نظامی داشته باشد، آلمان باید ۳۰ میلیارد دلار غرامت پرداخت کند و... را نه تنها عملی نکند بلکه با بخواهد عزت جدیدی برای حال و آینده‌ی خود بسازد. آلمانی که نه تنها از خاکش قسمتی جدا نشده بلکه ۲/۳ اروپا را مال خود می کند. از قول ژنرال های ارتش آلمان،‌ با چشم غیر مسلح، گنبد های کاخ کرملین دیده می شد و حالا این هیتلر، کشور و مردمش هستند که نقش اصلی را در روابط سیاسی بازی می کنند. نقشی جلادانه و بر اساس قدرت و تسلط!

پایان

روانشناسیمثلث کارپمنآدولف هیتلرازدواجاریک برن
alibahaari.github.io
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید