ویرگول
ورودثبت نام
محمد نوری
محمد نوری
خواندن ۵ دقیقه·۴ سال پیش

تحقیر، مطالبه گری یا سکوت

تحقیر، Humiliation
تحقیر، Humiliation



زمان زیادی طول کشید تا چرایی برخی مسایل آزار دهنده ای که بهش خو گرفته بودم و تو زندگیم تکرار میشد رو بفهمم. از کلی گویی خوشم نمیاد به این دلیل که ذهنم وقتی مساله ای براش شرح داده میشه، دنبال مثال میگرده تا اون مساله رو باهاش تطبیق بده که در نتیجه این تطابق مساله رو لمسش کنه. نمیدونم این ایراده یا نه چون خیلی وقت ها مثال به ذهنم نمیرسه و مطلب ادا شده و رفته روی مطلب بعدی.

خلاصه این که در نتیجه تمایل دارم اگر جمله ی کلی ای میگم براش یک مثال هم بیارم. مثلا یکی از این موارد آزار دهنده تو زندگیم اینه که اطرافیان وقتی بهشون بی احترامی میشه یا حقی ازشون سلب میشه لام تا کام حرفی نمی زنند که مبادا فرد متعرض حق رو ازشون سلب کنه. حالا فرض کنیم کار این جماعت اون لحظه گیر فرد متخاصم هست. بله این مسایل نسبی هست جایی لازم نیست جونت رو به خطر بندازی. یه جا هم دیگه واقعا لازمه جونت رو اتفاقا به خطر بندازی تا این واکنشت منجر به شوک و یا آگاهی-بخشی به افراد زیادی از جامعه بشه. که نمونش تو ایران کم نداریم.

یکم بگذریم، بزرگتر که شدم متوجه شدم این سکوت باعث جریح تر شدن فرد متخاصم میشه. و اتفاقا اگر من اونجا اقدام به مطالبه گری کنم یهتر از اینه که سکوت کنم و حتی به حقم اون لحظه نرسم.

گاهی وقتا با خودم میگم من دارم سعی میکنم کسی که آگاهی نسبت به این مسایل نداره رو آگاهی بدم که چی بشه؟!!

میلیونها آدم در این مورد ناآگاهن و با نا آگاهیشون زخم به اقلیتی تو جامعه میزنن. و بعد از زندگی من، چه معلوم تعداد این افراد بیشتر هم نشه.

اما هر چقدر این ناامیدی ها بیشتر سراغ من میاد من بیشتر تمایل دارم آگاهی بدم.
از تحقیر شدن عمیقا درد میکشم و هیچ جا نمیتونم ببینم شخصی شخص دیگری رو تحقیر میکنه. انگار قسم خوردم حامی باشم اون لحظه.

حس خوبیه وقتی حرف میزنی وقتی حقیقت رو مطالبه می کنی. حس میکنی از یک بند رها شدی. بند ذهنیت های بدردنخور و پوچ. ذهنیت هایی که ترسو بودن و بهت یاد دادن بترسی. وقتی میفهمی با سکوتت داری به آزاردهنده پر و بال بیشتری میدی سکوت نکن.

اما اگر نفهمیدی که حق با کیه و کلا کنش درست اون لحظه چیه لااقل بهش فکر‌ کن و اگر در آینده هم به جواب برسی باز هم به نفع ذهن اسیر شده ت هست.

یکی از این مسایل هویت جنسیتی هست و نوع برخورد حکام با این مساله.

۱. هیچ فکر کردید چرا حکومتی مثل ایران رای به تغییر جنسیت افرادی داد که دوست داشتند تغییر جنسیت بدند؟

۲. میدونید چرا یک فرد ترنسجندر با حال خوب از این که سالها پیش یک فرد بالارده حکومتی قانون تغییر جنسیت رو اجرایی کرده تعریف میکنه؟

۳. هیچ میدونید گرچه ترنس های زیادی از این مورد استفاده کردند ولی چه ذهنیتی پشت این قانون هست؟

اگر این مثال رو که ارتباط داره با بحث آزار اقلیت ها رو دوست دارید، با من همراه باشید تا سوالهای بالا رو پاسخ بدم.

جواب سوال اول: حکومت، دو جنسی که بیشتر از بقیه جنسیتها وجود دارن رو به رسمیت میشناسه و قانون تغییر جنسیت رو میذاره که اونهایی که ترنسجندر هستند هم بیان تو یکی از این دو دسته قرار بگیرن که راحت تر کنترل بشن.!! اصلا هم مهم نیست به جای این که هزینه کنه تا خانواده های این گروه و هم جامعه رو آگاهی ببخشه که انسانها زن و مرد نیستند بلکه طیفی از جنسیت ها هستند، دارن یک عده چه دردهایی برای این تغییر میکشن. چرا؟ چون تعدادی از این افراد ترنسجندر به این خاطر اقدام به عمل میکنن که در قالب فهم جامعه بگنجن تا بیشتر آسیب نخورن.نه این که واقعا خودشون دوست داشته باشند. شاید برای این موضوعی که بیان شد فکر کنیم نیاز به پرسشنامه و نظر سنجی و تحقیقات روانشناسی هست تا پاسخ سوال اول درست داده شده باشه.

من میگم خیر نیازی نیست. به این دلیل که عدد اینجا مهم نیست. چرا مهم نیست؟ یک مثال میزنم: درسته که در یک جامعه ای زن و مرد تعدادشون بیشتر از جنسیت های دیگه هست ولی اگر در این شرایط جامعه اون اقلیت رو کاملا افرادی مستقل و تعریف شده ببینند و احترام متقابل باهاشون داشته باشند شاید خیلی از این افراد زیر تیغ جراحی نروند!!!. حرفم اینه. نتیجه میگیریم که اجبار به تیک زدن گزینه جنسیت مرد یا زن روی هر برگه ای که پیش رویتان قرار داده شده که اطلاعات هویتی خودتون رو پر کنید و فقط حق انتخاب دو گزینه در اون دارید، بدونید این یک ظلم به حق خودتون و افراد ترنسجندر هست و اینجاست که نباید سکوت کنیم که منجر به درد کشیدن و انزوا و گاهی مرگ این افراد شویم.

این هم مثال سکوتی منجر به درد و مرگ.

جواب سوال دوم: فردی که تمایل داره بواسطه عمل جراحی تغییر جنسیت بده و در واقع به خاطر فشار محیط و فرهنگ نیست، اینجا این قانون کمک حال این فرد میشه و این یک فرد خوشحال هست که در جای درستی این قانون به کمکش اومده. ما هم این آزادی حق انتخاب رو دوست داریم و انسانی میدونیم.

اما من افراد خوشحالی رو می بینم که از این قانون استفاده کردند و تمجید می کنند که تونستند بواسطه ش از خفقانی که حکومت در راس و دوم در خانواده ها ایجاد کرده رهایی پیدا کنند در حالی که فرهنگ غالب، حکومت و برخی خانوادها وجود جنسیت های غیر از نر و ماده را رسما نمی پذیرد. آیا این خوشحالی دردناک نیست؟!!!

و اما پاسخ سوال سوم: در پاسخ سوال اول داده شد.

تحقیرمطالبه گریسکوت
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید