پیامبر رسالتی بر دوش داشت. رسالتی آسمانی. مأموریتی مستقیم از سوی خدا، خدایی که فرموده بود همهچیز را به خاطر تو آفریدم: لولاك ما خلقت الافلاك. پیامبر پشتگرم و دلگرم به مددهای آسمانی بود. او که به غمزهای مسئلهآموزِ صد مدرّس شده بود و تا قاب قوسین (و شاید نزدیکتر) رسیده بود و شبانگاهی از مسجد الحرام تا مسجد الاقصی و به آسمان هفتم عروج کرده بود، اما در زمین، چونان زمینیان میزیست و در مسیر تحقق و تجلیِ رسالت شخصی خود که رسالتی آسمانی بود، جفاها فراوان دید.
انسانهای زمینی گاهی با دیدن نخستین ناملایمت در مسیر تحقق و تجلی رؤیاها و افسانهٔ شخصی خویش، زبانِ گلایه به آسمان میگشایند و خدا را با هزار حرف مینوازند و مخصوصاً اگر خود را فردی بدانند که در مسیر رضایت الهی حرکت میکند، تصور میکنند که خدا نباید او را وارد ماجراهای سخت کند.
نگاهی به سلوک و زندگی پیامبر نشان میدهد که این پنداره، از اساس باطل است و بیاساس. هر کسی که در روی زمین زندگی میکند، باید ماجراهای خودش را از سر بگذراند حتی اگر رسول باشد. و این ماجراها، هم سخت دارند و هم آسان. نه فقط سخت است و نه فقط آسان. که فرمود فان مع العسر یسرا، ان مع العسر یسرا.
و فرمود در رسول خدا برای شما اسوهٔ حسنه قرار داده است؛ الگوی نیکو. او پشتگرم به مدد آسمانی بود اما از ابزارها و روشهای زمینیِ مربوط به زمانهٔ خویش برای رسیدن به عدد استفاده کرد در حالی که هرگز دلگرم به عددها و فریفتهٔ آنها نبود چون او همواره با «یک» کار میکرد. در عین حال میدانست که در زمین، چون زمینیان باید زیست. باید ماجرای زمین را کامل از سر گذارند تا دوباره به آسمان پیوست.
و ماجرای او، ماجرای هر کسی است که خطابِ این آیات را به خودش دیده چون قرآن را چنان خوانده که گویی بر خودِ او نازل شده است:
یس، والقرآن الحکیم، انك لمن المرسلین…
یاسین، سوگند به قرآنی که حکیم است بدان که بهیقین تو هم از رسولان هستی…
علیاکبر قزوینی
روز میلاد پیامبر (ص)
سیزده آبان ۱۳۹۹