علیاکبر قزوینی·۴ سال پیشدر انتهای این تونلِ تاریک…در انتهای این تونلِ تاریک، نوری درخشان وجود/حضور دارد. نوری چنان تابناک و خیرهکننده که برای رسیدن به آن/یکی شدن با آن، میارزد که آدم تمام…
علیاکبر قزوینی·۴ سال پیشتجسّمِ آگاه پیشدرآمدِ زندگیِ دلخواه استتجسم آگاهانه و خلاق، انرژی ناپیدا و سیّالِ جهان را شکل میدهد و به صورتِ آن تجسم، قالببندی میکند تا نهایتاً طی فرایندِ «خلق»، متجلّی شود.…
علیاکبر قزوینی·۴ سال پیشدزدانِ حالدزدانِ حال و انرژی در بیرون فراوانند. از خبرهای حالخرابکن و برباددهندهٔ امید و آرزوها گرفته تا روابط سمّی و آدمهای منفی و حتی هوای آلوده…
علیاکبر قزوینی·۴ سال پیشگنجِ ما کجاست؟!«هنگامی که گنجهای بزرگی پیشِ رو داشته باشیم، هرگز نمیفهمیم. و میدانی چرا؟ چون انسان ها وجودِ گنج را باور ندارند.»ــ کیمیاگر، پائولو کوئل…
علیاکبر قزوینی·۴ سال پیشلحظهٔ حضورلحظهای هست که تمامِ گذشته و تمامِ آینده تمامِ اهمیتِ خود را از دست میدهند. نه غمی هست، نه غصهای و نه ترسی. و لا خوف علیهم و لا هم یحزنو…
علیاکبر قزوینی·۴ سال پیشدین، زیباست…دین، زیباست.آنچه زشت است، تفکراتِ مدعیانِ دینداری است.دین زیباست چون خدا زیباست. چون جمیل اسم اوست و چون بیش از هر چیز، خودش را با نامهای…
علیاکبر قزوینی·۴ سال پیش«نظر»نظر یک واژه یا استعاره نیست. نظر، یک فعل است، یک «عمل»، و مثل هر فعل و عمل دیگری نیاز به فاعل و عامل دارد. پس برای نظر، ناظری باید.و این نظ…
علیاکبر قزوینی·۴ سال پیشمثل آفتابگردون باشیم :)«رسمِ» آفتابگردون از «اسم»اش هم پیداست. این گل زیبا را در عربی «عباد الشمس» (بندهٔ خورشید) میخوانند و در انگلیسی هم sunflower (گل خورشید).…
علیاکبر قزوینی·۴ سال پیشکه عشق از پردهٔ عصمت… (روایتِ دوم)که عشقاز پردهٔ عصمتبُرون آرد زلیخا را…هر آنچه که انسان میخواهد، برای او در ساحت invisible (غیب، ناپیدا) مهیاست؛ چون جهان منحصر به همین جه…
علیاکبر قزوینی·۴ سال پیشکه عشق از پردهٔ عصمت… (روایتِ یکم)که عشق از پردهٔ عصمتبُرون آرد زلیخا را…پردهٔ عصمت، پردهٔ مستوری است. یوسف مظهر انسانی است که رؤیایی دارد، و زلیخا مظهر همان رؤیاست.عشقِ رؤی…