Ali Goodarzi·۷ ساعت پیشداستان: غریبهشب بارانی بود. جو برای خوردن غذا به مینی رستوران سر کوچه خانه اش رفت. گارسون برای گرفتن سفارش کنار میز جو امد و گفت: چی میل دارید قربان؟ جو…