اینکه آدم همیشه سر قولی که به خودش میدهد بماند، انصافاً خارقالعاده است. منظورم از قول، همان روتین و عادتی است که سعی میکنیم داشته باشیم. به نظر من نکتهی مهمی که باید حواسمان بهش باشد این است که اگر عادتی انجام نشد، مزخرفترین کار ممکن، خودتخریبی است. اینکه شروع کنیم به خودمان بد و بیراه بگوییم که خاک بر سرت! همین یک کار را هم نتوانستی انجام بدهی... خیر سرت میخواهی فلان بشوی... مثلاً قرار بود آدمِ فلانی باشی و بیست و یک یا چهل روز پشت سر هم در این مسیر بمانی.
ظاهرش این است که داریم خودمان را تنبیه میکنیم چون عادتمان برایمان مهم است؛ اما باطنش از جنس بینقصگرایی (همان کمالگرایی خودمان) است که منجر میشود به بیعملی
اما اگر مثل آدم به خودمان بگوییم: «کار خوبی نکردی ولی اشکال ندارد؛ این دفعه سعی کن انجامش بدهی» دیگر مشکلی وجود ندارد.
اینها همه در بلندمدت خودشان را نشان میدهند. کافی است به عادتهایی فکر کنیم که میخواستیم داشته باشیم و همان شروع راه، ولش کردهایم.