وقتی نوار بهداشتی خودت یا پارتنرت را روی میز فروشنده قرار میدهی، میتوانی آخرین نفسهای مردسالاری را درون نگاه خشمناک اطرافیان احساس کنی.
این که دیگران به خاطر یک اتّفاق طبیعی با تو طوری رفتار کنند که انگار موجود بدی هستی اتّفاق فوقالعاده آسیبرسانی است. میتواند ساعتها ذهن آدم را درگیر کند و کاری کند که بغض راه گلویت را بند بیاورد. پس چرا گفتم «آخرین نفسها»؟
برای اینکه بفهمیم چرا، باید ببینیم که زرتشتیان، آدمهایی که به جای همین ماها در این سرزمین زندگی میکردند و بخش زیادی از میراث فرهنگیشان را برای ما به یادگار گذاشتند، با زن دشتان شده چطوری رفتار میکردند.
اینقدر «گفتار نیک، پندار نیک، کردار نیک» را از باستانگرایان و کشتهمردههای مردهها و سقوط کرده ها شنیدهایم که وقتی آدم دوباره این ترکیب را میشنود احساس میکند که گوشهایش دارند خونریزی میکنند.
اگر پای صحبت این افراد بنشینید برایتان از جایگاه والای زن در ایران باستان میگویند و سعی میکنند که زنستیز بودن دین زرتشت را کتمان کنند. آنها میخواهند که به شما بگویند دین زرتشت با ادیان ابراهیمی تفاوتهای چشمگیری دارد و نمیتوان ایراداتی که به آنها گرفته میشود را به حضرت زرتشت و دوستان نسبت داد.
در این نوشته میخواهیم با هم نگاهی به داستان دشتان بیندازیم. داستان قرنها زجر و شکنجهی زنان به خاطر پریود شدن. عذابهایی که حتّی تصورش هم برای ما آدمهای امروزی سخت است.
دشتان یا همان عادت ماهیانه، چرخه طبیعی بدن زنان بالغ پیش از رسیدن به دوران یائسگی است. این چرخه تنها در زمانهایی که فرد باردار است یا شیر میدهد اتّفاق نمیافتد.
ترتیب اتّفاقات اینگونه است: استروژن بالا میرود. به خاطر ترشح هورمون FSH یک تخمک آزاد میشود. با کمک پروژسترون، یکی دیگر از هورمونهای زنانه، رحم آمادهی بارداری میشود.
اگر در این مرحله فرد باردار نشود، بعد از چند روز تخمک از بین میرود. البته این از بین رفتن به همین سادگیها هم نیست. همزمان میزان ترشح هورمونهای استروژن و پروژسترون کاهش مییابند و دیوارهی رحم ریزش میکند.
این مرحلهی آخر همان چیزی است که عموماً به آن عادت ماهیانه یا دشتان میگویند.
اسم دشتان شاید برایتان نا آشنا باشد. دشتان نام ایرانی این پدیده است که در احکام دین زرتشت هم از آن استفاده شده است.
یکی از رایجترین اسامی برای این پدیده پریود است. این کلمه بخش اوّل کلمهی عادت ماهیانه به زبان انگلیسی است و حدوداً دو دهه است که بین مردم رایج شده است.
به این پدیده حیض هم میگویند که کاربردش بیشتر به متون دینی و عربی محدود میشود.
اگر سنتان زیاد باشد یا در این مورد با افراد سن بالا صحبت کرده باشید، احتمالاً کلمهی فرانسوی رِگل را هم برایش شنیدهاید.
ما داریم در ایران زندگی میکنیم (صدای گریهی حضار). یکی از مهمترین چیزهایی که رفتار ما را با خودمان، دیگران و حکومت تعیین میکند فرهنگ ما است.
فرهنگ یک دفعهای به وجود نمیآید، بلکه نسل به نسل به ارث میرسد. کارهایی که هزار سال پیش انجام میشدند شاید دیگر امروزه کاربردی نداشته باشند، امّا ایدههایی که پشت آنها بودند هنوز هم از گوشه و کنار سر بر میآورند.
فیلم V for Vendetta را به خاطر دارید؟ وقتی که V میگفت: «آقای کریدی، ایدهها ضد گلوله هستند» داشت یکجورهایی همین حقیقت را میگفت.
حتّی احمقانهترین و تاریکترین ایدههای هزاران سال پیش هم گهگاه از گوشه و کنار ها بیرون میآیند و یقهی ما را میگیرند.
ما باید بدانیم که زنستیزی چه مسیری را طی کرده تا به اینجا برسد. اینطوری میتوانیم حداقل جلوی تکرار شدن فجایع قبلی را بگیریم.
به علاوه دین زرتشت یکی از دینهای خیلی قدیمی است. سنّت ادیان هم کپیبرداری از روی دست یکدیگر است. به همین خاطر وقتی که بدانیم احکام زرتشت در مورد عادت ماهیانه چه چیزی بوده، راحتتر تابو های فرهنگی و قواعد دینی دیگر را درک میکنیم.
مهمترین چیز برای قبول یا مبارزه با هر ایدهای شناخت کامل آن است. این نوشته کوتاهتر از آن است که به شما یک شناخت کامل درمورد این قضیه بدهد، امّا این بهترین جایی است که میتوانید از آن شروع کنید.
پس بیایید با هم داستان زرتشتیان و «زن» را مرور کنیم. امّا قبل از آن ببینیم که اصلاً از نگاه این دین «زن» چه جور موجودی است.
این که زن و مرد چگونه آفریده شدند از داستانهای همیشگی ادیان است. داستانهایی که بسیاری از احکام بعدی بر پایهی آنها صادر میشوند.
در اسطورهای ایرانی، اهریمن دختری دارد به نام جَهی. خود کلمهی جَهی به معنای فاحشه است. قضیه جایی جالب میشود که بفهمید جَهی مادر تمامی زنها است.
اسطوره میگوید که وقتی که اهریمن ناتوانی خودش و دیوهایش را در از راه به در کردن مرد پرهیزگار دید، برای سه هزار سال «به سستی فرو افتاد».
هرکدام از دیو ها پیش اهریمن میآمدند و به او میگفتند که ای پدر ما، نگران نباش که «در گیتی چنان کارزار کنیم که هرمزد و امشاسپندان(صفات پاک اهورامزدا که هرکدام ایزدی نگهبان از جنس بشر دارند) را از آن تنگی و بدی رسد».
وعدههای هیچکدام از این دیو ها نمیتواند دل اهریمن را آرام کند. تا اینکه جَهی، دختر اهریمن، به سراغ پدر میآید و به آن وعده میدهد:
برخیز پدر ما. زیرا من در آن کارزار چندان درد بر مرد پرهیزگار و گاو و ورزا هلم (وارد آورم) که به سبب کردار من، زندگی نباید. فره ایشان را بدزدم. همهی آفرینش هرمزدآفریده را بیازارم... .
اهریمن که آرام شده بود، سستی را کناری گذاشت و از شادی سر جَهی را بوسید. دشتان از این بوسه بر جَهی آشکار شد.
حالا جَهی که مادر همهی زنها است، پلیدی ساخته از بوسهی اهریمن را به فرزندانش منتقل کرد.
بخش بزرگی از نگاه دین زرتشت به زنان برپایهی همین افسانهها به وجود آمده است.
در فرگرد یکم کتاب وندیداد، اهورامزدا دارد سرزمینهایی که آفریده است را نام میبرد. در این بخش از کتاب آمده است که پس از آفرینش چهاردهمین شهر، وَرِنَ، «اهریمن همه تن مرگ» دشتان نابهنجار زنان و بیدادگری فرمانروایان بیگانه را آفرید.
یکی از نکات عجیب این کتاب این است که دقیقاً همین اتّفاق پس از آفرینش پانزدهمین شهر اهورامزدا، هفت رود، تکرار میشود. «اهریمن همه تن مرگ» دشتان نا بهنجار زنان و گرمای سخت را میآفریند.
یعنی اهریمن دو بار دشتان را میآفریند. امّا هیچکجای این کتاب توضیحی درمورد این آفرینش دوباره داده نشده است.
در کتاب «سد در نثر و سد در بُندِهِش» آورده شده است:
هرمزد هنگامی که زن را آفرید گفت: تو را نیز آفریدم. در حالی که تو را سرده پتیاره (جنس) از جَهی است. تو را از نزدیک پس دهانی آفریدم که جفتگیری تو چنان پسند افتد که به دهان مزهی شیرینترین خورشها، و از من تو را یاری است. زیرا مرد از تو زاده شود. با وجود این، مرا که هورمزدم بیازاری. امّا اگر مخلوقکی را مییافتم که مرد را از او کنم، هرگز تو را نمیآفریدم. که تو را آن سرده پتیاره از جهی است. اما در آب و زمین و گیاه و گوسفند، بر بلندی کوهها و نیز ژرفای روستا، خواستم و نیافتم مخلوقکی که مرد پرهیزگار از او باشد. جز زن که از سرده جهی پتیاره است.
یکی از کمنظیرترین متنها در رابطه با زنستیزی همین نوشته است. اهورامزدا به صراحت میگوید که زن را صرفاً برای اینکه نسل مردان را منتقل کند ساخته است. یعنی یکجور ماشین جوجهکشی انسانی.
به علاوه زن را بدذات میخواند و میگوید اگر چارهی دیگری برای ازدیاد نسل مردها داشتم اصلاً دست به ساختن تو نمیزدم.
خب امیدوارم پس از رودررو شدن با این حجم از زنستیزی آمادگی لازم را برای خواندن احکام زن دشتان پیداکرده باشید.
همانطوری که دیدیم دشتان حاصل بوسهی اهریمن است. طبق افسانهها، وقتی زنی دشتان میشود دیو درونش بیدار شده است.
طبق احکامی که در کتاب «سد در نثر و سد در بُندِهِش» آمده است، هرگاه که زن احساس کرد که دشتان شده است باید ابتدا لباسهایش را در بیاورد. سپس نگاه کند. در این صورت اگر دشتان شده باشد لباسهایش پاک اند (صفحهی ۱۶۵) وگرنه لباسها نجس و غیر قابل استفاده خواهند بود.
شاید فکرکنید که این حجم از نجسپنداری زن دشتان دیگر اوج زنستیزی خواهد بود. امّا این تازه اوّل راه است.
دشتانیستان محل مخصوصی بود که زن دشتان را درون آن نگهداری میکردند تا عادت ماهیانهاش پایان بیابد.
در فرگرد شانزدهم کتاب «وندیداد» برای انتقال زن دشتان به دشتانیستان احکام مخصوصی وجود دارد.
باید مسیر رفتن زن به دشتانیستان را از هرگونه گل و بوته پاک کنند تا نگاه یا لمس او آفریدههای هورمزد را آلوده نکند.
دشتانیستان باید به اندازهی یکدوم یا یکسوم یا یکچهارم یا یکپنجم از خانه بلندتر باشد تا نگاه زن به آتش نیفتد.
محل نگهداری زن باید حداقل پانزده گام با آب و آتش فاصله داشته باشد.
به علاوه در کتاب «شایست ناشایست» میخوانیم که در جایی که زن دشتان نگهداری میشود نباید آتش روشن کرد.
حالا زنی را تصوّر کنید که به خاطر دشتان بدنش ضعیف شده و دچار تنشهای عصبی است. لباسهایش را از او گرفته اند و در جایی دور از آدمیزاد زندانیاش کردهاند.
دختری ۱۲ ساله را در سرمای سخت هزار سال پیش تصور کنید که تنها در اتاقی بدون آتش افتاده و خودش را نمادی از پلیدی اهریمن میبیند. حتّی تصوّر ترس و درماندگی او مو به تن آدم سیخ میکند.
زن دشتان یکی از پلیدترین موجوداتی است که میتوان تصوّرش کرد.
باز در کتاب «سد در نثر و سد در بُندِهِش» میخوانیم که زن دشتان اگر به آتش یا آب نگاه کند سه استیر (یکی از واحدهای سنجش گناه) گناه کرده است. چون به سه قدمی آب روان یا آتش برود سه استیر گناه کرده است.
زن دشتان چون زیر باران راه برود، به ازای هر قطرهای که روی بدنش بچکد پانزده تنافور (یکی دیگر از واحدهای سنجش گناه) گناه کرده است.
اگر زن دشتان با یک مرد سخن بگوید، باعث میشود که عقل مرد برای چهل روز کاسته شود.
اگر کسی از خوراکیای که زن دشتان بخشی از آن را خورده بخورد، علاوه بر اینکه مرتکب گناه شده است، برای پنجاه روز عقل و فهمش کاسته میشود.
در بخش دیگری از این کتاب میخوانیم که «و در خورشید نباید نگریدن و با مرد اشو سخن نباید گفتن. پای برهنه بر زمین نشاید نهادن. به دست برهنه هیچ چیز نشاید خوردن».
در «شایست ناشایست» میبینیم که گفته شده است اگر زن دشتان لباسی بپوشد آن لباس ناپاک میشود. باقیماندهی خوراکش نه برای دیگران و نه برای خودش قابل استفاده نیست.
باز در جایی دیگر(صفحه ۳۲) از کتاب «سد در نثر...» میخوانیم که چشم زن دشتان بر هر چیزی که بیفتد پاکی آن را میکاهد.
زن دشتان نیز مانند زن پتیاره اگر به درخت و کشتزار نگاه کند از پاکی و باروری آنها میکاهد. حتّی در بعضی منابع آورده شده است که نگاه زن دشتان میتواند تا فرسنگها را پلید کند.
به علاوه زن دشتان، مثل ادیان ابراهیمی، حق شرکت در مناسک مذهبی را هم نداشته. چون مثل بقیهی این دینها به نظر کثیفتر از آنی بوده که لیاقت سخنگفتن با خدا را داشته باشد.
من بعید میدانم در دینی چیزی به پلیدی زن دشتان در دین زرتشت وجود داشته باشد.
(«سد در نثر» و «سد در بندهش» دو رسالهی جداگانه اند. من همه جا اسم آنها را با هم آوردم چون منبعی که من دارم هر دو را کنار هم قرار داده است.)
همانطوری که گفتیم دشتان حاصل بوسهی اهریمن است. وقتی زن دشتان میشود دیو درونش بیدار شده است.
برای اینکه دیو درون زن قوت نگیرد، نباید به زن غذای کافی داد.
باز در فرگرد شانزدهم وندیداد میخوانیم که غذای زن دشتان را باید در آوندهای برنجی یا سربی یا فلزهای کمارزش دیگر آورد.
کسی که میخواهد به او غذا بدهد باید حداقل سه قدم از او دور باشد. برای زن دشتان به اندازهی دو دینار نان و یک دینار شیربا فراهم میکنند. (هر دینار به اندازهی ۴۲۰ تا ۷۴۰ دانهی گندم است.)
تا چهار شبانهروز نباید به اون خوراک گوشتی داد تا مبادا دیو درونش نیرو بگیرد و خونریزی افزایش یابد.
پس تا اینجا میتوانید به تحقیر، تنهایی، محیط آلوده و احساس گناه، گرسنگی را هم اضافه کنید.
طبق احکام «سد در نثر...» اگر پس از ۳ روز خونریزی بند آمد، باید زن یک روز دیگر هم صبرکند. سپس مراسم پاکسازی او شروع میشود.
طبق حکم وندیداد در فرگرد شانزدهم، باید سه گودال کنده شود. بر سر دو گودال اوّلی زن را با گُمیز (ادرار گاو) شست و شو میدهند. حالا پس از این دو شست و شو زن آنقدر پاک میشود که بتوان بر سر گودال سوم او را با آب شست.
بله. نقطهی پایان تمامی این شکنجهها و تحقیرها، شستوشو با ادرار گاو است.
در «سد در بُندِهِش»، چهار حالت بیان شده است که اگر رخ بدهند مرد میتواند زنش را طلاق بدهد. دومین حالت این است که زن دشتان شدنش را پنهان کند. یعنی اگر شما از ترس تمامی این بدبختیها اینکه دشتان شدهاید را پنهان کنید، علاوه بر گناهکار بودن طلاق هم داده خواهید شد.
یکی دیگر از گناهان بزرگ مرتبط با دشتان، دشتان مرزی است. یعنی سکسکردن با زنی که دشتان است. درست است که امروزه خیلی از متخصصین اعتقاد دارند که این کار باعث کاهش درد و استرس زن میشود، ولی خب در دین زرتشت درد و استرس زن اهمّیّتی ندارد.
یکی از پنج گناهی که در فرگرد پانزدهم وندیداد آمده است و باعث میشود که فرد پشوتنو (لایق مرگ) شود همین دشتانمرزی است.
به علاوه در کتاب «ارداویرافنامه» که یکجورهایی کمدی الهی زرتشتیها محسوب میشود، سزای زن دشتانی که به سمت آب و آتش رفته این است که ریم (کثافت) مردمان را تشتتشت به خوردش میدهند.
در همین کتاب سزای مردی که دشتان مرزی کرده این است که ریم و دشتان به خوردش میدهند و فرزند شایستهی خودش را میپزد و میخورد.
تمام این داستانهای ترسناکی تا اینجای کار با هم خواندیم روزگاری حقیقت زندگی مردمانی بود که در همین سرزمین میزیستند.
دفعهی بعدی که از صحبت کردن درمورد دشتان بودنتان خجالت کشیدید یا دیگران به خاطر آشکار کردن این موضوع آزارتان دادند، احتمالاً بهتر میتوانید خط زمانی تفکّراتی که منجر به این افکار شده است را درک کنید.
نگاه ادیان به این مسئله در پایه یکسان است. در دین زرتشت دشتان شدن حاصل بوسهی اهریمن است و در دین اسلام حاصل نافرمانی زنان قوم نوح. وجود زن در همه گناه است.
مسئلهی قابل توجّه این است که هرچقدر زمان بیشتری میگذرد این نگاه سهلگیرانهتر میشود. وقتی ریشههای این نگاهها را درک کنیم، میتوانیم استدلالهای لازم را برای قانعکردن مردم تولید کنیم.
منابع فارسیای که به این موضوع پرداختهاند بسیار کم اند. من اینجا قصد دارم که یک منبع خوب و بسیار کوتاه را به شما معرفی کنم.
کتاب «زنان، دشتان و جنون ماهانه» که یک اثر تحقیقی کوتاه اثر شهلا زرلکی است، بهترین چیزی است که میتوان این روزها پیداکرد.
این کتاب خیلی کوتاه است. یعنی خواندنش برای اکثر افراد کمتر از ۳ ساعت طول خواهد کشید. در این کتاب تلاش شده است که درمورد نگاه اسطورهها و دینهای زرتشت، یهود، مسیح و اسلام صحبت شود.
هرچند که مثلاً مطالب مربوط به دین اسلام ، به خاطر ترس از سانسور یا هرچیز دیگری، کم است، امّا خواندن این کتاب به شما کمک میکند تا به یک تصویر کلّی خوب در این مورد برسید. به علاوه در این کتاب میتوانید منابع خیلی خوبی را در این مورد پیدا کنید.
از آنجایی که هم قیمت و هم حجم این کتاب خیلی کم است، پیشنهاد میکنم که همین الان آن را بخرید و شروع به خواندنش بکنید. حالا اگر حال رفتن تا کتاب فروشی را ندارید یا نمیتوانید این کتاب را پیدا کنید، میتوانید با کلیک روی این نوشته به صفحهی خرید آن در دیجیکالا برسید.
اگر هم اهل خواندن نسخههای الکترونیکی هستید میتوانید با کلیک روی این نوشته به این کتاب در فیدیبو برسید.
نظر شما درمورد احکام زرتشت در مورد دشتان چیست؟ به نظرتان چه شد که انسانها به این فکر رسیدند که اینطوری یکدیگر را شکنجه بدهند؟ فکر میکنید با دانستن این پیشزمینهها، چطوری میتوان از رنجهای زنان در دنیای امروز کاست؟ در بخش نظرات پایین صفحه دیدگاهتان را با من و دیگر خوانندههای این نوشته درمیان بگذارید.