ایوب: این حادثه از پذیرش هرگونه معنای ژرفتری که ممکن است واقعیّت وحشیانهی فاجعهی تاریخی را بپوشاند سرباز میزند.
این نوشته تقریباً یک هفته پس از قطع کامل اینترنت کشور ایران توسّط جمهوری اسلامی نوشته شده است. مهمترین بخش از سازمانیافتهترین سرکوبی که طی این دو دهه که از قرن ۲۱ گذشته است تا به حال توسّط یک حکومت در برابر مردمش انجام گرفته است. حکومتی که اصرار دارد هرطوری که شده خودش را به عنوان بزرگترین دشمن مردمانش معرّفی کند.
برخلاف تبلیغات ۲۴ ساعتهی رسانههای حکومتی، تنها نهادی که به صورت شبانهروزی، سازمانیافته و برنامهریزی شده تلاش کرد تا این اعتراضات را ایجاد کند خود جمهوری اسلامی بود.
انگار تمام این ۴۰ سال سوء مدیریت و سلب حقوق مردم کافی نبود. به همین خاطر در بدترین شرایط معیشتی ممکن، شبانه و بدون اطلاع قبلی بنزین را رسماً ۳ برابر کرد. با این تفکّر بچهزرنگمآبانه که اگر این کار را بامداد روز جمعه بکنیم دیگر صدای هیچکس درنمیآید. تصمیمی دقیقاً به اندازهی تمام تصمیمهای گذشتهاش احمقانه.
جالبترین بخش این بود که تا چند روز قبل از این افزایش قیمت تمام مسئولین هر نوع افزایش قیمت یا سهمیهبندی را تکذیب میکردند. درست مثل همیشه. انگار هرگز مسئولین نمیخواهند به این درک برسند که دروغگفتن به مردم تنها باعث بیاعتمادتر و عصبانیتر شدن آنها میشود.
این هم خودش یکی از ویژگیهای عجیب مسئولین ما است. آنها هرگز از هیچچیز درس نمیگیرند. حالا هم با گوجهفرنگی ۱۰ هزارتومنی صبح تا شب در تلویزیون به دروغ میگویند که هیچچیز گران نشده و نمیشود.
و حالا مردمی که دیگر چیزی برایشان باقی نمانده و به اذعان خود مقامات حکومت ۶۰ میلیون نفرشان فقیر و نیازمند کمک حکومتیاند اعتراض میکنند. درست برخلاف باور ذهنهای کوچک و خوشباور مسئولین که فکر میکردند با اعلام شبانهی گرانی بنزین توانستهاند امکان هر اعتراضی را از بین ببرند.
حالا وقت آن است که حکومت به خشونتها استناد کند و اعلام کند که اینهایی که در خیابان هستند اغتشاشگر اند نه معترض. امّا اینجا باید یک موضوع را درنظر بگیریم و آن این است که اصلاً امکان اعتراضی که نه در آن راهی بسته شود، نه جایی سوزانده شود یا چیزی شکسته وجود ندارد.
اگر باورش برایتان سخت است یک پلاکارد دستتان بگیرید و گوشهی دورافتادهی پارکی که هیچ بنیبشری از آنجا رد نمیشود تا وجود شما برایش مزاحمتی تلقی شود بایستید. میخواهم ببینم چه کسی به شما اهمّیّت میدهد تا به اعتراضتان رسیدگی کند.
یک مسئلهی دیگر این است حکومت اصرار دارد که بگوید رهبران تمام گروههای اعتراضیای که در این همه شهر وجود داشتند از خارجیها خط میگرفتند.
اصلاً بیایید در کمال حیرت این ادعا را بپذیریم. آیا این یک مشکل است و این اعتراضات را نامشروع میکند؟ مگر اعتراضاتی که منجر به انقلاب ۵۷ شد و همین حکومت را به سر کار آمد به شکل دیگری پیروز شد.
این مصاحبه با ابوالفضل بازرگان همین اواخر منتشر شده است. میبینید که به صراحت میگوید نهضت آزادی را حکومت مصر تأمین مالی میکرد و در اختیار آنها امکانات قرار میداد. اگر اعتراضاتی که رهبریاش از خارج کمک میگیرد بد و نامشروع است، پس باید خود این حکومت را هم واجد این صفات بدانیم. امّا اگر حکومت اعتقاد دارد که حکومتی خوب و مشروع است، پس حق ندارد اعتراضات دیگران را به این خاطر رد کند.
سران جمهوری اسلامی برای خودشان واقعّیّتی ساختهاند و آنقدر آن را تکرار کرده اند که خودشان هم آن را پذیرفتهاند. واقعیّت آنها این است که همواره همهچیز در حال پیشرفت است و تنها «بعضی جاها» مقداری «کم و کاستی» وجود دارد که آن هم ناشی از ناتوانی تعداد «خیلی کمی» از مسئولان است. مردم حاضر اند هرچیزی را برای حکومت تحمّل کنند و هرکس که هرنوع اعتراضی داشته باشد از عوامل دستنشاندهی دشمنان خارجی است.
باور به همین چیزها باعث شده که حکومت ما هر روز تمایل و تلاش کمتری برای تغییر خودش و بهبود اوضاع داشته باشد. این یعنی اینکه هرروز ناکارآمدتر میشود امّا این توهم که کارآمدیاش افزایش پیداکرده در آن تقویت میشود.
این واقعیّت ساختگی باعث شده که فراموش کند واقعاً مردمانی دارد که احتیاجاتی واقعی دارند و صبر و تحمّلشان محدود است.
نیچه در کتاب چنین گفت زرتشت از زبان زرتشت خطاب به خورشید میگوید:
اگر من و عقاب و مارم نبودیم، شکوه انوارت رو به کاستی مینهاد و این گردش و حرکت به سستی میگرایید.
این چیزی است که جمهوری اسلامی فراموش کرده است. اگر مردم نباشند نه امنیتی دارد، نه توان نظامیای و نه مملکتی. امّا از آنجایی که در واقعیّت تخیّلی مسئولان وابستگان حکومت جای مردم را گرفتهاند، بعید است که این موضوع مهم دوباره به خاطر مسئولان بیاید و دست از لجبازی با مردم واقعی ایران بردارند.
اینکه حکومت به این راحتی به خود حق میدهد که اینترنت را قطع کند پیام مهمی برای ما دارد. حکومت قصد دارد تظاهر را کنار بگذارد و در ظاهر و باطن تبدیل به یک حکومت استبدادی شود. برای این کار باید هر حقی را در چشم مردم به صورت یک لطف نمایش دهد. حالا اگر اینترنت را هم دوباره وصلکنند، انگار به مردم «لطف» کردهاند.
او پیش از این با سهمیهبندی همهچیز و صدقهبگیرکردن مردم، در تلاش است تا حتّی زندهبودن ما را هم به عنوان لطفی از جانب خودش نمایش بدهد.
منظور دیگر او [حکومت استبدادی] هم این است که مردم شهر از فشار مالیات فقیر شوند و ناچار در صدد رفع حوائج روزانهی خویش برآیند و نتوانند بر علیه او توطئه کنند.
جمهور، افلاطون، صفحهی ۴۹۷، انتشارات علمی فرهنگی
و حالا بعید هم نیست که قوانین را سختتر از قبل اجرا کند تا هرگونه مخالفت و اعتراضی را تبدیل به یک اقدام علیه امنیّت ملّی بکند. و میگویم اجرا را سختگیرانهتر کند نه خود قوانین را، چون قوانین ما همینطوری هم به اندازهی کافی سختگیرانه و مبهم هستند و با استفاده از آنها میتوان هرکسی از این هشتاد و خوردهای میلیون نفر را به عنوان مجرم دستگیر کرد.
یکی از راهبردهای رژیمهای تمامیّتخواه یا توتالیتر این است که چنان مقرّرات حقوقی سختگیرانهای وضع میکنند که اگر نص آنها در نظر گرفته شود همگان مجرماند. ولی در مرحلهی بعد، از اجرای کامل آنها امتناع میشود. بدین ترتیب رژیم همواره اتباع خود را تهدید به تنبیه میکند.
پنج نگاه زیرچشمی به خشونت، اسلاوی ژیژک، صفحهی ۱۳۳
من پس از قطعی اینترنت تقریباً مطمئن شده ام که قصد و نیّت حکومت ما همین است.
من نه دوستدارم که نظام جمهوری اسلامی باقیبماند و نه دوستدارم که ازبین برود. حقیقتش این است که اصلاً برای من اهمّیّتی ندارد. من مجموعهای از عقاید مثل برابری، آزادی، حقوق بشر و... دارم. چیزی که برای من اهمّیّت دارد این است که این ارزشها در جامعهای که هستم رعایت شوند و آنقدر جامعه از لحاظ اقتصادی سالم و آزاد باشد که بتوانم در آن به شکلی که دوستدارم پیشرفت کنم.
شاید بر من خرده بگیرید که در شکل فعلی جمهوری اسلامی چنین چیزهایی وجود ندارد و من هم حرف شما را تصدیق میکنم. منظور من بیشتر این بود که اسم حکومت و دین حاکمانش مادامی که ارزشهای من برقرار باشند برایم اهمّیّتی ندارند.
با این وجود عمیقاً آرزو دارم (آرزویی باطل و به نظر دستنیافتنی) که جمهوری اسلامی تغییرات بنیادی کند و هم خودش و هم ما بتوانیم مثل آدم به زندگی خودمان بپردازیم.
حقیقت این است که از نظر من این حکومت با شتاب دارد به سمت نقطهی بدون بازگشت میتازد و انگار سوگند خورده است که تمامی اشتباهاتی که حکومت قبلی انجام داده بود را خیلی بدتر تکرار کند تا به سرنوشتی بدتر از آن دچار شود.
جناب جمهوری اسلامی، هرچند که میدانم این آرزوی من محال است، امّا کاش فروپاشی باورهای اشتباه خودت را به فروپاشی اجتماع ترجیحدهی. یا حداقل اگر آنطوری که من فکر میکنم برای تبدیل این اجتماع به یک جامعه نیاز است میخواهی باعث فروپاشی همهچیز بشوی، ایکاش این کار را با خشونت کمتری انجام بدهی.
این نوشته را من به عنوان یک متن سیاسی-فلسفی روشنفکرانه شروع کردم. امّا نتوانستم به آن نتیجهای که میخواستم برسم. استیصال و خشم از جوانی و عمرم که مقابل چشمانم دارد به هدر میرود مانع از آن شد. گاهی احساسات بیش از اندازه شدید مغز استدلالگر را متوقف میکند.
با این وجود این متن را منتشر میکنم تا به خودم ثابت کنم یک انسان دارای احساسات هستم، نه یک ماشین استدلال بدون اشکال.