هنوز زمان چندانی از قطعی سراسری اینترنت و فاجعهای که در آن قرارگرفتیم نگذشته است. از آن موقع هیچچیز به حالت قبلی برنگشته است. بسیاری از تولیدکنندگان محتوا در سکوت به سر میبرند و بسیاری دیگر هنوز در بهت و حیرت ماندهاند.
سؤالی که پیش میآید این است که حالا وظیفهی اخلاقی ما در شرایط به وجود آمده چیست؟ ما چطوری میتوانیم از رخدادن رویداد مشابه جلوگیری کنیم و هزینهی آن را تا حد امکان افزایش بدهیم؟
در این نوشتهی کوتاه با هم به صورت خیلی خلاصه آیندههای محتمل و روشهای مبارزه با آنها را مرور میکنیم.
خبر بد این است که روی کاغذ این امکان وجود دارد. هرچند که احتمال قطعی اینترنت به صورت ۱۰۰٪ بسیار کم است، امّا این کم بودن به معنی ناممکن بودن نیست. حتّی اگر حکومت نخواهد که اینترنت را به صورت کلّی قطعکند، میتواند آن را تا حد قطعی کامل برای اکثر مردم محدود کند.
حکومت میتواند اکثر سرویسهای خارجی را برای مردم ببندد و به جایش نمونههای مشابه داخلی ایجاد کند.
رژیم چین سالها است که این کار را کرده است و روسیه هم اخیراً شروع به انجام چنین کاری کرده است.
کافی است که تعداد خوبی از سرویسهای بینالمللی را بومیسازی کرد و روی شبکهی ملّی ارتباطات قرار داد. بعد از آن به راحتی میتوان اینترنت را قطع کرد و به مردم هم گفت که کار ما خللی در زندگی روزانهی شما ایجاد نمیکند.
به علاوه میتوان با قایمشدن پشت عناوینی مثل تضمین امنیت در برابر خارجیها، ایجاد شغل برای جوانان و... این واقعیّت را از مردم پنهان کرد که آزادی، امنیّت و حقوق اساسی آنها گرفته شده است و حالا تبدیل شدهاند به بردههایی که حق ندارند حتّی برخلاف دستور فکر کنند.
یک راه دیگر که این روزها زمزههایش شنیده میشود، طبقهبندی مردم برای دسترسی به اینترنت است. همانطوری که دبیر شورای عالی فضای مجازی گفته است، میتوان با به راه انداختن اپراتورهای VPN ملّی و اختصاص vpn به افراد با توجّه به هویتشان، دسترسی آنها را به اینترنت محدود کرد.
با ایجاد این ساز و کار نه تنها میتوان به تکتک فعّالیّتهای افراد دسترسی داشت، بلکه با ایجاد شکافهای بیشتر در اجتماع، احتمال همصدایی مردم با هم و اعتراضات جدید را کاهش داد.
اینطوری آن عدهای که از این رانت بهرهمند شدهاند و برخلاف اکثر مردم از حقوق خودشان محروم نشدهاند، احساس دین بیشتر و خشم کمتری نسبت به افرادی که این شرایط را به وجود آوردهاند میکنند.
حالا ما چطوری میتوانیم از قطعی همین اینترنت سانسور شدهای که الان داریم ممانعت کنیم؟ به نظر من ۴ راه حل قابل اجرا وجود دارد:
اوّلین و بهترین راه این است که کسب و کارها تا جای ممکن سرویسهایشان را از ایران خارج کنند. هر چقدر تعداد سرویسهایی که به شبکهی جهانی اینترنت احتیاج داشته باشند بیشتر باشد، هزینهی محدودتر کردن اینترنت بالاتر میرود.
البته این راه حل برای بعضی از کسب و کارها جواب نمیدهد و امکان خارجکردن سرویسها از ایران وجود ندارد. این کسب و کارها نمیتوانند از این راه حل استفاده کنند، امّا میتوانند تا حد امکان وابستگی خودشان را در زیرساختها به محصولات بینالمللی افزایش بدهند.
البته کسب و کارهایی که در زیرساختهای ارتباطی و مالی کار میکنند به صورت کلّی نمیتوانند این روش یا روش بعدی را پیادهسازی کنند. امّا حتّی با کنارگذاشتن آنها هم این روشها در صورتی که توسّط دیگران پیگیری شوند تأثیرگذار خواهند بود.
شما نتوانستید سرویسهایتان را از بستر اینترانت ملّی خارج کنید؟ حدّاقل در زمان قطعی اینترنت در دسترس نباشید. مطمئناً برای اکثر کسب و کارها این کار راحتی خواهد بود و هیچ فشاری هم به آنها برای خدماتدهی وارد نمیشود.
امّا بیایید فرضکنیم که شما تحت فشار هم قرار خواهید گرفت. آیا مقاومت در برابر آن فشار ارزشش را ندارد؟
در دسترس بودن کسب و کار شما در زمان قطعی اینترنت به معنای حمایت شما از شرایط فعلی است، چون با این کار از لمس فاجعه توسّط مردم جلوگیری میکنید. این یعنی شما با در دسترس بودن خود، عملاً به پایداری شرایط کمک میکنید و شریک جرم آن خواهید بود.
شاید با خودتان فکر کنید که اگر من هم کسب و کارم را از دسترس خارج کنم، هنوز افرادی هستند که به خدمترسانی ادامه بدهند. این استدلال مهرهبودن چیزی است که پس از جنگ جهانی دوم توسّط جنایتکاران رژیم هیتلر مطرح میشد. افراد میگفتند که ما صرفاً در این سیستم یک مهره بودیم که اگر کارمان را انجام نمیدادیم هم تغییری حاصل نمیشد، چون کسان دیگری بودند که آن کار را انجام میدادند.
هانا آرنت در مسئولیّت شخصی در دوران دیکتاتوری به خوبی در این باره صحبت میکند. در جایی از روایت دادگاه آیشمن نقل میکند:
قضات به اصرار و صراحت خاطر نشان کردند که دادگاه برای محاکمهی یک نظام، تاریخ یا روند تاریخی یا یک ایسم مثل یهودیستیزی تشکیل نشده است. این دادگاه یک شخص را محاکمه میکند و اگر دست بر قضا او مأمور بوده است، دقیقاً به دلیل اینکه حتّی یک مأمور هم کماکان یک انسان است متهم شده است.
گفتن اینکه من تنها یک مهرهی کوچکی هستم که کنار رفتنم تأثیری در شرایط نخواهد داشت نمیتواند مسئولیّت شخصی افراد را از آنها سلب کند.
شاید هم بگویید که با این کار ممکن است که من کسب و کارم را از دست بدهم و خودم و کارکنانم بیکار شوند. باز هم فراموش نکنید که اگر کسی اسلحهای را به سمت شما نشانهگرفت و گفت که باید به دوستت شلیک کنی، چکاندن ماشه توسّط شما همچنان عملی غیر اخلاقی خواهد بود.
یعنی ترس از بیکار شدن باعث بخشودهشدن گناه کمک به از دست رفتن آزادی میلیونها نفر نخواهد شد.
این شاید مهمترین وظیفهی شخصی تمام ایرانیها باشد. ما باید کسب و کارهایی را که سرخوشانه در زمان قطعی اینترنت اعلام میکردند که ما هنوز هم هستیم و هیچ اتّفاقی نیفتاده است را بایکوت کنیم.
کسب و کارهایی که همصدا با سرکوب به مردم میگفتند که چیزی نشده، به اندازهی سرکوبگران مقصّراند و ما هم اگر میخواهیم که در عادیسازی سرکوب همدست آنها نباشیم، باید استفاده از آنها را متوقّف کنیم.
فراموش نکنید که فاجعه برای همه آشکار بود و امکان ندارد که این کسب و کارها از معنی عملی که دارند انجام میدهند بیخبر باشند. پس به هیچ عنوان نمیتوان با عنوان بیخبری آنها را از گناه مبرا دانست.
من در پایین لیستی از این کسب و کارها را آوردهام. اگر کسب و کاری وجود دارد که از قلم افتاده است، لطفاً در بخش نظرات اطّلاع بدهید تا اضافه کنم:
اگر فکر میکنید این حرف من زیادی تندروانه است، شما را به بخش دیگری از همان نوشتهی هانا آرنت ارجاع میهم:
پرسش از کسانی که مشارکت کردند و مطیع بودند هرگز نباید این باشد که :«چرا اطاعت کردید؟» بلکه باید پرسید:«چرا حمایت کردید؟»
و آخرین کار جلوگیری از فراموش شدن این فاجعه است. ما نباید اجازه بدهیم که غبار روزمرگی فاجعهی گذشته را بپوشاند.
اگر این رخداد برای مردم تبدیل به چیزی عادی بشود، مطمئناً ما همین چیزهای اندکی که برایمان باقی مانده است را هم از دست خواهیم داد.