ویرگول
ورودثبت نام
علی رحیم زاده
علی رحیم زاده
خواندن ۵ دقیقه·۱ سال پیش

کتاب دختری در قطار: زندگی ایده‌آل یا واقعیتی تلخ؟

کتاب "دختری در قطار" نوشتۀ پائولا هاوکینز، یک کتاب رازآلود و جنایی با چاشنی روانشناختی هست که به راحتی ذهن شمارو درگیر خودش میکنه.

داستان کتاب از چه قراره؟

کتاب دختری در قطار داستانی است كه از زبان راشل واتسون روایت میشه. راشل كسیه كه همه چیشو از دست داده: شغلشو، شوهرشو، خونۀ خودشو و حتى عزت نفسشو. راشل به الکل اعتیاد داره و تقريباً همه روزهاش رو با سوار شدن قطار و تماشا كردن خونه های كنار ريل و خيال پردازى درباره زندگى اونها میگذرونه. راشل عاشق زوجى میشه كه در يكى از اين خونه ها زندگى میکنه. او براى اين زوج اسم میذاره: جس و جيسن.
او فكر میکنه كه اين زوج زندگى كامل و شيرينى دارن، تا اينكه يك روز چيزى رو میبینه كه همه تخيلاتش را به هم میزنه! او جس رو میبینه كه با يك غريبه داره عشق بازى میکنه و داره به جیسن خیانت میکنه.
چند روز بعد، خبر در تلوزيون و راديو محلی پخش میشه كه زنى به نام مگان گم شده. راشل با دیدن عكس مگان، متوجه میشه كه او همان جس هست كه در خيالاتش تصور می‌كرده. راشل سعی میکنه پرونده گم شدن مگان را حل کنه. اما راشل به دليل علاقۀ زياد به الکل و خمار بودن در بسيارى از اوقات، نمیتونه به خوبى حقایق را تفكيك کنه. یعنی عملا ما با شخصیتی رو به رو هستیم که مطمئن نیست که هر اونچه که میگه حقیقت داره یا ساخته ذهن خودشه...

کتاب قصد داره چه مضامینی رو بیان کنه؟ چه ارتباطی با دنیای واقعی داره؟

پائولا هاوکینز، نويسندۀ با استعداد و باهوش، در كتابش به ما چشم‌اندازهای جدید و جالبی رو نشون میده. یکی از مواردی که پائولا هاوکینز در کتابش به ما گوشزد میکنه “چگونگی پنهان شدن حقایق در پشت پرده ی ظاهر انسان ها”ست و همچنین درباره "نقش رسانه ها در تولید و پخش دروغ های بزرگ" در غالب این رمان بیان میکنه. برای نشون دادن این مضامین، او از کاراکتر های جذاب و پیچیده ای استفاده میکنه. به عنوان مثال:

  • راشل درمورد زندگی مگان و اسکات ( شوهر مگان ) تصور میکنه که زندگی کاملی دارن در صورتی که در روند کتاب با خلل های عجیب و غریب زندگی این دو زوج آشنا میشیم. خلل هایی که در ظاهر دیده نمیشدند.
  • آنا شخصیتیه که با تام ( شوهر سابق راشل ) ازدواج کرده و این دو نفر به گونه ای تظاهر میکنن که راشل از حسادت زیاد باعث میشه که الکل بیشتری رو مصرف کنه. در حالی که راشل خودش هم دچار تحریف واقعیت شده و نمیدونه چه چیزهای وحشتناکی را فراموش کرده. ( چرا از کلمه تحریف استفاده میکنم چون پائولا هاوکینز در روند داستان قراره سوپرایزت کنه :) )
  • تام در ظاهر شبیه به همسر هایی هست که "پدر شدن" واقعا برازندشه ولی خوب در ادامه متوجه میشیم که تام جزو آدم های خيانتكارى ست كه زندگیش با پودر قند هایی از دروغ بنا شده.

اين كتاب فقط يك رمان ساده نيست، بلكه يك آيينۀ بازگشتى است كه به ما نشون ميده كه در دنيای واقعى هم داريم با اين چالش روبرو ميشيم. ما اغلب تصاوير و يا داستان هایى رو ميشنويم و منتشر ميكنيم كه فريب ها و توهمات نادرستی از واقعيت ايجاد میکنند. ما معمولا افراد را از آنچه در آنلاين و فضاهای مجازی ميبينيم حکم و قضاوت میکنیم. ما معمولا آن چیزی که به ما خورانده میشه رو قورت میدیم بدون اینکه اونو زیر سئوال ببریم!

مورد بعدی که نويسندۀ كتاب بیان میکنه اینه كه چطور حافظه به راحتى قابل شكستن و تغيير هست و توسط عواملى مثل الكل، ضربه، احساسات، تلقين و… آلوده و سردرگم ميشه.
همانطور كه در بخش خلاصۀ داستان گفتم، راشل به دليل مصرف زياد الكل حافظۀ قابل اعتمادى نداره و اين مشكل برايش سد راه در حل پرونده محسوب ميشه. با این تفاصیل در کتاب بخشی رو داریم که به این مضمون اشاره داره كه راشل خاطراتى در ذهن داره كه دروغينه و خاطراتى هستند كه توسط تام به او تلقين شده و حقيقت نداره و نداشته! خاطراتى كه باعث میشده كه راشل فكر کنه ديوانه و حتی خشنه.

خب این چالش هم در زندگی روزمره ما هم وجود داره. افرادی که خاطراتشون تحت تاثیر عواملی مثل: تعصبات، احساسات، باورها و… قرار گرفته و دچار خطا و سوء تفاهم شدن. خیلی وقت ها پیش اومده که در لحظات حساس زندگیمون به دلیل استرس، پیری، بیماری و… خاطراتمون رو با آنچه در حقیقت است، فراموش میکنیم یا اشتباه بیانشون کردیم. امیدوارم شما هم در همچین موقعیتی گیر نکرده باشید.

نقات قوت و ضعف کتاب کجاست؟

پائولا تونسته بود کاراکتر هاشو به زیبایی و واقع‌گرایانه ترین حالت خلق کنه. کاراکترهایی که هر کدومشون داستان خودشون رو داشتن و توجه خواننده رو به خودشون جلب میکردن. کاراکتر هایی که در بازه ای از داستان حس میکردی حرف دلتو میزنن و گاه در بازه ای داستان کاراکترارو نفرین میکردی و گاه در بازه ای داستان براشون حسرت میخوردی!

داستان به صورت چند خطی روایت میشد که این مورد، پیچیدگی داستان رو بیشتر میکرد. گاها خودم پیشبینی های خودم رو که در طی داستان یادداشت میکردم، زیر سئوال میبردم. به نظرم داستان رازآلودی خوبه که پیشبینی هاتو زیر سئوال ببره که پائولا از پس اینکار هم بر اومده بود.

اما چیزی که منو اذیت میکرد، دارک بودن کتاب و تم افسردۀ کتاب بود. شاید باید گفت کتاب اصلا لحظات شاد و خنده داری نداشت. ( به عنوان کسی که دوست داره کمی بخنده، این برام نقطه ضعف کتاب محسوب میشه )

گزافه گویی هم مثل همۀ کتاب ها، در این کتابم وجود داشت. بخشی از کتاب خیلی کند پیش میره و یا گاها پیش از اندازه به یک موضوعی که اصلا مهم نیست میپردازه که واقعا کلافه کنندست.

البته من با بعضی از قسمت هایی از کتاب هم ارتباط نمیگرفتم چون حس میکردم کمی فاز تخیلی داره.

حرف آخر

به طور کلی فکر میکنم که اونایی که علاقه مند به کتاب های درام، معمایی هستن که چاشنی دارک و جملات دلی توش باشه، واقعا مناسبه. ( واقعیتش توی کتاب، هیجانی حس نکردم)

این کتاب به طور غیرمستقیم ( شایدم مستقیم) شمارو با جنبه های تاریک طبیعت انسان آگاه میکنه پس ممکنه با خوندنش یک ترن هوایی از احساسات رو هم تجربه کنین.

من کتاب رو از نشر کوله پشتی که با ترجمه خیلی خوب و روون علی قانع که مطمئنم جزو ترجمه های خوب این کتاب هست، خریدم.

در نهایت نمرم به این کتاب 3 از 5 هست. کتاب کاملی نیست ولی کتاب بی ارزشی هم نیست. یکبار خوندش توصیه میشه :)

لایک یادتون نره و ممنونم که این معرفی رو خوندین


کتابدختری در قطارراز آلودزندگیتلخ
علی یک محصل کتابخواره که دلش میخواد همه چی رو تست کنه. اون همش کنجکاوه و فکر میکنه که مهربانی، راه حل همه مشکلاته. اون کتاب و فیلم لذت میبره حتی اگه بدترین باشه! ?
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید