علی کاشی | Ali Kashi
علی کاشی | Ali Kashi
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

قربانی

چاقوی تیزش را زیر گلوی قربانی گذاشت، ناگهان یاد پدرش افتاد...

پدری که مجبورش کرده بود لحظه دست‌وپا زدن بره‌ نازنینش را ببیند...

با کینه گلو را برید، صدای الله اکبر بلند شد.

مردْ خون را از روی ریش و لباس مشکی‌اش پاک کرد گوشه‌ای تنی بی‌سر با لباس نارنجی دست‌وپا می‌زد...

قربانیعید قربانداعشگوانتانامو
راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد/شعری بخوان که با او رطل گران توان زد
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید