سعی کردم برای «سندروم» یا مجموعه علائمی که اختلالی را نشان میدهد اما نشانه بیماری مشخصی نیست، معادل فارسی پیدا کنم. فرهنگهای فارسی آنلاین آن را «نشانگان» ترجمه کردند و من هم یکبار دیگر از خیر پاسداشت زبان فارسی گذشتم. زمانی یک دفتر خبرنگاری و رواننویس خریدم تا بنویسم. آن موقع تازه فهمیدم که در نوشتن ضعیفتر از چیزی هستم که تصور میکنم در حالی که سه چهارسالی بود که منظم و روزانه کامپیوتری مینوشتم.
من به اختلالی دچار شده بودم و البته هنوز هم دچارم که ناشی از «گوگل» بود و چون نامی برای آن پیدا نکردم آن را «سندروم گوگل» نامیدم. حدود بیستوپنج سال پیش دبیرستانی که بودم نه تنها بهترین انشاء کلاس را مینوشتم، بلکه به جای دوستان طوری انشاء مینوشتم که معلم شک نمیکرد این نوشتهی خود طرف نیست. نمیدانم در آن پانزده دقیقه زنگ استراحت وسط دو کلاس و با آن عجله، از کجا مفهوم و واژه میآورم که با موضوع، شخصیت و قلم آن شخص اینقدر خوب مطابقت میکرد!
گاهی فکر میکنم اگر از آن موقع تا الان نوشته بودم الان کجا در حال نوشتن چهچیزی بودم؟ نوشتن بدون «گوگل» صرف نظر از موضوع، گاهی مصیبت عظمای این روزهای من میشود. وقتی جسجوهای تیتروار گوگل و پاراگرافهای فستفودی شبکههای اجتماعی جایگزین کتاب و قلم و کاغذ شود، نتیجه میشود همین لکنت قلمی که این روزها به شدت آزارم میدهد. معتقدم در وب فارسی و در اکثر رشتههای غیرفناورانه، سطح و سرعت گوگل بر عمق آن چربیده و هنوز فاصله زیادی از منابع درست و درمان کتابخانهای دارد.
«سندروم» مجموعه علائمی است که اختلالی را نشان میدهد اما نشانه هیچ بیماری خاصی نیست. به «سندورم گوگل» و شاید سندرومهای دیگری که هنوز نمیشناسم دچار شدهام، فقط میفهمم که باید آن درمان کنم و این شروع همان درمان است. اگر شما هم راهی پیشرو دارید که باید از مسیر کلمات بگذرد بهتر است تا جایی که میتوانید فعل نامانوس «گوگل کردن» را کنار بگذارید، هرچند مثل همیشه حرف زدن از عمل کردن سادهتر است.