سلام بر شما خواننده عزیز،محترم و دوست داشتنی
میرکمالی هستم،علی میرکمالی
در یک مقطع زمانی که همسر من مشغول یادگیری زبان به صوررت فشرده بود،من هم با مشاهده ایشان بسیار ترغیب شدم که به یادگیری مهارت زبان بپردازم.
اما از آنجائیکه برنامه روزانه فشرده و پر مشغله ای داشتم؛گرفتن معلم خصوصی و رفتن به آموزشگاه در برنامه ام نمی گنجید.از طرفی چون خواندن و مطالعه از کارهای مورد علاقه ام است،تصمیم گرفتم که با خرید کتاب زبان به روش خودخوان شروع به یادگیری کنم.
قبلا تجربه استفاده از کتاب 504 لغت را داشتم که البته تجربه موفقی نبود.مخصوصا که الان اکثر کارشناسان می گویند لغات آن در زندگی امروز زیاد کاربرد ندارد و یک کتاب منسوخ شده است.
برای همین تصمیم گرفتم برای خرید یک کتاب جدید به کتابفروشی بروم.
شهر کتاب از جمله جاهایی است که من در آن از خود بی خود می شوم!وجود آن همه کتاب که می توانی آزادانه در بین آنهاد بگردی و هر کدام را که خواستی تورق کنی و اگر خوشت آمد آن را بخری حس خیلی خوبی به من می دهد.
برای همین یکی از جاهایی است که زیاد به آن سر می زنم،خصوصا "شهر کتاب بهشتی" که به محل کارم هم نزدیک است.
خلاصه در قسمت کتابهای آموزش انگلیسی مشغول دیدن و مقایسه کردن کتابهای آموزش زبان بودم که یکی از فروشندگان کتاب که در آنجا بود جلو آمد و...
پرسید:«آیا می تونم کمکتون کنم؟»
و البته من خیلی قاطع جواب دادم که:«نه خودم انتخاب می کنم!»
من یک دوستی داشتم که مدتی فروشندگی عطر و ادوکلن می کرد.همیشه می گفت:«هروقت مشتری از من می پرسد شما چه عطری را پیشنهاد می دهید؟ همیشه اول عطرهایی که فروششان زیاد خوب نیست و به اصطلاح کاسبها؛"نرو" هستند را پیشنهاد می کنم!تا شاید بتوانم آنها را زودتر آب کنم!»
شاید به همین دلیل ساده من همیشه نسبت به پیشنهاد فروشندگان گارد دارم و ترجیح می دهم که خودم با اطلاعات خودم محصول را انتخاب و خرید کنم.
یک عادت بدی که من دارم این است که می خواهم همیشه یک محصول را به صورت کامل بخرم.برای همین در میان کتابهای مختلف آموزش زبانی که آنجا بود به دنبال مجموعه هایی گشتم که تمام جلدهایش موجود باشد تا بتوانم کل دوره را یکجا بخرم.
در واقع چون نمی دانستم که کدام کتابها بهتر است و کتابها هم همه به زبان انگلیسی بود،برای همین مثل کتابهای فارسی با خواندن آنها نمی توانستم تشخیص دهم کدامشان بهتر است.
و برای اینکه بتوانم به نحوی تصمیم گیری کنم به این بهانه،کتابهایی که همه جلدهای آن موجود نبود را حذف کردم و تنها کتابی که باقی ماند،دوره 6 جلدی کتابهای "آمریکن هدوی" بود.
موقع پرداخت پول کتاب دم صندوق متوجه شدم که برای خرید کل دوره بودجه ندارم!برای همین بالاجبار پا روی دلم گذاشتم و فقط کتاب سبز یعنی جلد اول که استارتر است را خریدم.
این هم یکی از عادتهای دیگرم است که همیشه ترجیح می دهم یک کار را از ابتدای آن شروع کنم.با اینکه به نظر خودم آن زمان سطح زبانم از استارتر بالاتر بود ولی ترجیح می دادم که دوره را از اولین کتاب شروع کنم تا چیزی از قلم نیفتد و تمام مطالب را دقیقا مطابق زوش و متد آموزشی این کتاب یاد گرفته باشم.
با خرید کتاب دانش آموز و کتاب تمرین و CD حاوی فایل های صوتی و تصویری از همان روز به طور مرتب و برنامه ریزی شده در محل کارم،زمان را به تمرکز و یادگیری مهارت زبان با استفاده از این کتابها اختصاص دادم.
البته بعدها متوجه شدم فیلم آموزشی این دوره توسط یکی از اساتید تدریس شده و در فضای اینترنت موجود است.به همین خاطر آنها را هم خریدم که در حین یادگیری و آموزش،از نکات اضافی که استاد در مورد مطالب هر درس ارائه می دهد هم بهره مند شوم.
من طبق برنامه 5 روز در هفته را در زمان مشخص مشغول یادگیری با کتاب بودم و البته خیلی هم برایم جالب و لذت بخش بود.وجود توضیحات استاد و فایل های صوتی و تصویری مکمل هم برایم خیلی مفید بود.
تا اینکه مواجه شدم با یک تعطیلی وسط هفته که طبیعتا در آن روز سرکار نمی رفتم.تصمیم گرفتم برای اینکه روند یادگیری و مطالعه ام قطع نشود؛کتابهایم را به منزل ببرم و در همان ساعت مشخص مثل روزهای قبل به یادگیری ادامه بدهم.
در منزل وقتی همسرم متوجه شد که من دارم با کتاب آمریکن هدوی کار می کنم به من گفت:«چرا این مجموعه را خریدی؟این دیگر خیلی قدیمی است و زیاد جالب نیست!بهتر بود به جای آن مجموعه کتابهای "«آمریکن انگلیش فایل" را می خریدی،آنها خیلی بهتر و امروزی تر است.»
با توضیحاتی که همسرم داد من قانع شدم که کتابم را عوض کنم برای همین فردای همان روز،کتاب استارتر آمریکن انگلیش فایل را خریدم.ولی بنابه عادت ترجیح دادم که اول کتاب هدوی را که خریده بودم را تمام کرده و بعد شروع به یادگیری انگلیش فایل کنم.
بازهم از استارتر شروع کردم و خوشبختانه در اینترنت برای این دوره هم فایل های آموزشی خوب و کاملی بود که از آن بهره بردم.
نکته جالب در این کتاب اشاراتی به فیلمها و مستنداتی بود که به راحتی در اینترنت قابل پیدا کردن بود.یکی از آنها فیلم مستند داستانی به نام "زندگی در یکروز" بود که از دیدن آن کلی کیف کردم و پیشنهاد می کنم که شما هم آن را پیدا کنید و ببینید.
مجموع این اتفاقات که برایتان تعریف کردم یک نکته را بازگو می کرد و آن اینکه؛خیلی خیلی بهتر است که آدم در کاری که تجربه ای ندارد،حتما مشورت کند،خصوصا مشورت با دیگرانی که در آن زمینه تجربه ای دارند.
اگر من نسبت به حرف فروشنده شهر کتاب گارد ذهنی نداشتم؛شاید ایشان کتاب خوب و بهتری مثل همین انگلیش فایل را به من پیشنهاد می کرد.حالا شانس آوردم که نسبت به پیشنهادات همسرم چنین گاردی نداشتم!
ولی شنیدن تجربیات افراد گوناگون،جنبه های مختلف مساله را برای شما روشن می کند.همین باعث می شود که بتوانید با شناخت دقیق تر،بهترین و موثرترین تصمیم گیری را داشته باشید.تصمیمی که به احتمال فراوان خیلی بهتر از تصمیمی خواهد بود که بدون مشورت کردن بگیرید.
در همین راستا با کمال احترام از شما دعوت می کنم که پست "واسه من،جمعه جمعه آقامه،شنبه شنبه،آقامه!" که من در سایت ویرگول منتشر کردم را نیز بخوانید،بدانید و به کار بندید.
اگر مایل به دیدن مطالب کاملتر و ویدئو های بیشتر در زمینه یادگیری مهارت هستید به شما پیشنهاد می کنم که به کانال تلگرام من به آدرس زیر بپیوندید:
(لینک آبی در بایو نیز در دسترس است) https//t.me/alimirkamalicoach
در پایان از شما صمیمانه تشکر می کنم که نوشتار من را مطالعه کردید و مشتاقانه امیدوارم که شما همچنان پیگیر مطالب دیگر من نیز باشید.
دوستدار شما
علی میرکمالی
شنبه
بیست و هفتم خردادماه یکهزار و چهارصد و دو
1402/3/27