سلام
بالاخره نوروز امسالم با همه ی بارونا و سیلاش تموم شد و رفت که توی ذهن همه ی ما به خواب ابدی فرو بره. تو همون بخشی که خاطرات خوب بدمون اونجا دفن میشن. همون جایی که بعضی وقتا میریم طرفش و یه چنتا از خاطره ها رو از دل خاکش بیرون میاریم و یه نگاهی به اونا میندازیم. حالا خیلی نمی خوام رو این بحث متمرکز بشم.
من می خوام قبل از اینکه این نوروزم دفن کنم همونجا، برای آخرین بار اونو مرور کنم. به زبون ساده تر بگم: من می خوام یه سفرنامه ی کوچیک از جاهایی که نوروز امسال رفتم براتون بگم.
از همون اول بگم ما می خواستیم بریم جنوب. تو روزایی که نصف جمعیت کشور میرن شمال و از شدت شلوغی خفه میشن، یه تصمیم جدید میتونه نوید بخش یه عید خوب باشه. من که اصلا متوجه نمی شم. وقتی آدم نصف تعطیلات رو تو ترافیک جاده چالوس گیر می کنه، چرا سال دیگه هم باید بره شمال؟؟؟
بی خیال! تو مسیر، یه روز موندیم یاسوج. به جرات می تونم بگم یکی از بکر ترین استانای ایران کهکیلویه و بویر احمده. بی نظیره و واقعا زیباست. ماکه نتونستیم خیلی اونجا بمونیم ولی شما حتما وقت بذارین و این استان رو خوب بگردید. خوراک طبیعت گردیه!!!
این یه نظر شخصیه ولی اگه شما هم مثل ما وقت نداشتین همه جاشو بگردید، تنگ تامرادی رو از دست ندین. مخصوصا تو تابستون. خودِ خودِ بهشته یعنی!!! یه چیزی میگم یه چیزی میشنوید. خیلی لذت بخشه.(البته امیدوارم تا اون موقع که شما میرید اونجا دست نخورده مونده باشه)
خب، بریم سراغ خلیج فارس. استانای حاشیه خلیج فارس هر کدوم زیبایی خاص خودشونو دارن ولی ما بوشهر رو برای اقامت انتخاب کردیم و همچنین بندر گناوه رو. گناوه یه شهر تقریبا کوچیکه که تو ایام عید کلی آدم می ریزن توش. این اصلا دلیل نمیشه که شما فکر کنید پس حتما همه جای ساحل شلوغه و در نتیجه فرقی با شمال نداره. کافیه دو کیلومتر از شهرا فاصله بگیری تا به جاهایی برسی که آرامش تو اونا خلاصه میشه. خودتی و دریا و غروب بی نظیر خورشید...
از اونجایی که خلیج فارس با دریای آزاد مرتبطه و نسبت به دریای خزر دست نخورده تره ، بسیار آب تمیز و زلالی داره. از همه ی اینا بگذریم میرسیم به غذاهاش. نگم براتون!!! یه قلیه ماهی اونجا رو به صد تا پیتزا تو بهترین رستوران تهران ترجیح میدم. قشنگ مستت می کنه اون تندی محشرش! خلاصه بگم بی نظیره!
راستی یه نکته ریز هم این آخر سر بگم که گناوه واسه خانوما هم یه امتیاز ویژه محسوب میشه. چرا؟؟؟ چون یه بازار بزرگ معروف داره با اجناس خیلی خیلی ارزون تر از کلان شهرا. خخخخ
برگشتنی هم یه سر رفتیم شیراز. دو روز بعد اون سیل معروف. دم شهرداری شیراز و سپاه و ارتش و هر کی اون جا کمک کرده گرم. با اطمینان می تونم بگم هیچ اثری از سیل دیگه قابل مشاهده نبود. همه ی ماشینا رو از تو دروازه قرآن جمع کرده بودن و خیابونا رو شسته بوده بودن. خلاصه دستشون درد نکنه.
از اینا بگذریم شیراز جزو شهراییه که حتما یه بار باید برید اونجا. یه فضای خاصی داره شهرش. قشنگ با همه ی وجودت حس می کنی داری تو هوای«حافظ» نفس می کشی. بافت تاریخی شم که دیگه حرفی واسه گفتن باقی نمی ذاره. آثار دوران زندیه رو حتما ببینید.
لهجه ی مردم شیراز واقعا دلنشینه. همین مزید بر علت میشه که مردم اونجا واقعا دوست داشتنی باشن. البته این تعریف از خود نباشه چون منم اصالتا شیرازیم. اینم بگم که اگه شیراز برید و فالوده بستنی نخورید نصف عمرتون بر فناست. جدی میگم. محشره!!!
خلاصه ما که زدیم تو کار مارکوپولو این عید. شمام اگه مثل من عاشق سفرید حتما یه سری به جنوب کشور بزنین.
سفر خوش. یا علی