علی‌رضا علی‌نژاد
علی‌رضا علی‌نژاد
خواندن ۷ دقیقه·۱ سال پیش

مسیر شغلی من از اول تا الان؛ قصه تصمیمات درست من

انتخاب های شغلی من

داستان من از جایی شروع شد که اصلا حواسم نبود دارم چیکار می‌کنم. منظورم انتخاب شغلم هست. توی زندگیم‌ با این مسئله خیلی سر و کار داشتم و به تازگی از فکر کردن بهش راحت شدم. ده سالی طول کشید که بفهمم چه شغلی مناسب من هست. الان دارم می‌فهمم که خب ده سال رفته ولی حداقل فهمیدم چه کاری رو دوست دارم و میتونم بعد از این ازش لذت ببرم. برای این‌ که بدونی که چی‌ شد که از انتخاب کارگری و مکانیکی و کارهای صنعتی و ترید به عنوان شغلم، به انتخاب نوشتن رسیدم فقط باید بدونی که خیلی ساده بود، من دنبال علاقه‌ام نرفته بودم. توی بخش‌های بعدی به صورت جزئی‌تر توضیح می‌دم و اینجا یه خلاصه از مسیرم رو بهت می‌گم.

اولین شغلم کارگری ساده توی یه عطاری بزرگ بود. آدم‌های خوبی همکارم بودن و حدود ۳ سال هم تابستون و هم بعد از مدرسه می‌رفتم اونجا کار می‌کردم، البته کارفرما به خاطر سنم باهام کنار می‌اومد. بعدش وارد کار صنعتی شدم، شغلم برش ورق فلزی با دستگاه سی‌ان‌سی بود، شغل سنگینی بود. مکانیکی بعد از سی‌ان‌سی اومد و حدود شش ماهی مشغولش بودم. بعد از اون دست‌فروشی می‌کردم، جوراب و لباس بچه‌گانه می‌فروختم، مدت کمی بود ولی جدی بودم. بعدش رسید به ترید کردن و آشنایی با حوزه سایت و دیجیتال مارکتینگ و الانم که در حال یادگیری تولید محتوای‌ متنی هستم یا همون نوشتن.

همه بهم می‌گفتن، علی‌رضا اینقدر این شاخه و اون شاخه نرو، عمرت هدر میره، کسی نبود راه رو نشون بده و من دقیقا رفتم توی چاه. بعدش تونستم راه و از چاه تشخیص بدم. اما این وسط چی شد؟ از کجا به کجا رفتم و اصلا چرا تونستم کاری که بهش علاقه دارم رو پیدا کنم؟ این خیلی برام قشنگه و همیشه بهش فکر می‌کنم که چی شد که الان دارم می‌نویسم!

مسیر شغلی من؛ قدم به قدم با انتخاب‌ها

همونطور که اولش گفتم، اولین انتخابم کارگری توی عطاری بود. کارفرما دوست پدرم بود و یکی از دلایل انتخابم این بود که برم ببینم کار کردن چجوریه فقط همین. این اولین اشتباهم بود، قبلا فکر کرده بودم که می‌خوام چیکاره بشم ولی هیچ‌کس موقع انتخاب کردن بهم نگفت که چی دوست دارم، خودم هم دقت نکردم چون فقط می‌خواستم کار کنم. انتخاب این شغل باعث شد که بفهمم دوست دارم چه کاری انجام ندم و یک قدم به علاقه‌ام نزدیک شدم اما شغل بعدی رو با آگاهی بیشتری انتخاب کردم یعنی ورود به صنعت سی‌ان‌سی.

ورودم به صنعت سی‌ان‌سی بخاطر پول بود، دنبال درآمد بودم اما یه دلیل دیگه‌ هم داشت، چون کارفرما یکی از بستگانم بود، احساس می‌کردم که قراره امنیت شغلی داشته باشم و این تفکرات اشتباه جدیدم بود که باعث شد مدتی پول در بیارم و بفهمم که پول هم راضیم نمی‌کنه. درآمدم خوب بود ولی با وظایفم کنار نمی‌اومدم. خیلی خوب متوجه بودم که چرا این شغل رو انتخاب کردم ولی می‌دونستم که انتخابم اشتباه بوده. پس مدتی بیکار شدم و فکر کردم که باید چیکار کنم، اینجا آغاز اشتباه بعدی‌ من بود. یعنی گوش کردن به حرف دیگران، من فکر کردم که خوب دیگه کافیه حتما شغل مناسبی برای من وجود نداره و بهتره به حرف بزرگ‌ترها گوش کنم که بیشتر از من تجربه دارن، پس رفتم سمت مکانیکی.

یه دوره آموزشی نصفه نیمه رفتم و سریع وارد یه مکانیکی شدم و شروع کردم به شاگردی. اینجا اشتباهم این بود که قبول نمی‌کردم یه جای کار می‌لنگه. نمی‌خواستم تا آخر عمرم روی ماشین کار کنم، البته مکانیکی رو دوست داشتم ولی در این حد که فقط بدونم کارکرد ماشین و موتور چطوریه و نه اینکه بخوام باهاش زندگی کنم. بعد از مکانیکی دوباره یه تصمیم اشتباه گرفتم. ناآگاهانه و برای فرار از بیکاری رفتم سمت ترید گفتم بذار ببینم این طرف چه خبره! غافل از اینکه دارم سمت اشتباهی رو انتخاب می‌کنم ولی به نوشتن نزدیک‌تر شده بودم.

ترید شروع شد، واقعا شغل قشنگی بود و سازنده بود. نه بخاطر پولش بلکه بخاطر ماهیت کاری که انجام می‌دادم. تحلیل کردن، ریسک کردن، مواجه شدن با اشتباه و آگاهانه انتخاب کردن. این جا نقطه چرخش توی زندگیم بود. از ترید یادگرفتم که انتخاب باید خیلی سنجیده باشه و مهم‌تر اینکه باید به شناخت کافی از خودت رسیده باشی و بعدش انتخاب کنی. اینجا متوجه شدم همه انتخاب‌هام تا حالا نسنجیده بوده، از روی کنجکاوی بوده، بر اساس شناخت خودم نبوده. تصمیم گرفتم با خودم رو راست باشم و مسیر جدیدی رو شروع کردم که به نوشتن ختم شد، اما این دفعه مطمئن شدم که مسیرم درسته، طبق علاقه و شخصیتم هست و نه چیزی که دیگران یا جامعه واسم تعریف کرده و حالا دارم این مسیر رو کامل می‌کنم.

چرا نوشتن را انتخاب کردم؟

از همون لحظه‌ای که فهمیدم باید بر اساس شناخت خودم انتخاب کنم، تصمیم گرفتم کارهایی که دوست نداشتم رو کنار بذارم. با خودم رو راست بودم و گفتم که شغلی وجود داره که برای من ساخته شده باشه و من پیداش می‌کنم. شروع کردم به انجام دادن کارهایی که خودم دوست داشتم انجام بدم و تا حالا با کسی در موردشون حرف نزده بودم. مثل نقاشی کشیدن، شعر خوندن، موسیقی گوش کردن، نوشتن. دیدم دارم به خودم نزدیک می‌شم. قبلا یه سری دل نوشته داشتم، شروع کردم به خوندن اون‌ها، دیدم ارتباط خاصی باهاشون احساس می‌کنم. انگار که کلماتم روح دارن و در کنارم هستن. دیدم چقدر به نوشته‌ها دقت می‌کنم، البته نوشتن برای من یک رقیب هم داشت و اون نقاشی کشیدن بود. خیلی به تصاویر و اشکال علاقه‌مندم و اینکه بتونم یه تصویر بر اساس ایده خودم خلق کنم شادم می‌کنه و ارتباط قوی با درونم داره.

بین این دوتا مونده بودم و شروع کردم به انجام دادن هر دو اون‌ها، یک روز با یه احساس خیلی قوی شروع کردم به نوشتن، دست خودم نبود، انگار همه چیز کنار هم قرار گرفت که اون لحظه بنویسم و به چیز دیگه‌ای فکر نکنم. بعد از اینکه نوشتنم تموم شد متوجه شدم انتخابم چیه. فهمیدم باید توی چه مسیری قرار بگیرم ولی نمی‌دونستم از کجا باید شروع کنم. در ضمن فکر می‌کردم می‌تونم هر دو تا کار یعنی نقاشی کشیدن و نوشتن رو باهم انجام بدم. اینجا بود که زندگی کم کم شروع کرد به ساز درست زدن. خیلی اتفاقی با آژانس گردشگری نهال گشت آشنا شدم که توی انتخابم کمکم کرد. الان توی این مجموعه در حال یادگیری نوشتن هستم، هر چی نکات بیشتری از نوشتن یاد می‌گیرم احساس می‌کنم که دارم به خودم نزدیک‌تر می‌شم. وقتی می‌نویسم یا به نوشتن فکر می‌کنم احساس نمی‌کنم که نوشتن شغل منه، بلکه احساس می‌کنم نوشتن یعنی من، یعنی علی‌رضا. توی همه کارای قبلی که داشتم سعی می‌کردم بعد از کار تفریح کنم، اما الان وقتی کار می‌کنم انگار که دارم تفریح می‌کنم. برای یادگیری دغدغه دارم، احساس می‌کنم تمام عمرم برای یادگیری نوشتن کافی نیست و بخاطر همین همیشه تشنه یادگیری این کارم.

از وقتی مشغول به نوشتن شدم، دیگه وقت فکر کردن به چیز دیگه‌ای رو ندارم، مثلا این‌که بخوام به علاقه‌ دیگه‌ای توجه کنم البته هنوز خیلی کارها رو انجام می‌دم، هنوز عاشق موسیقی و ورزشم و هنوزم شبا قدم می‌زنم و حس می‌کنم که کمک می‌کنه بهتر یادبگیرم و بنویسم ولی این کارها رو زمانی انجام میدم که دیگه انرژی‌ای برای نوشتن نمونده باشه. البته این رو هم باید اضافه کنم که تا الان متوجه شدم که نوشتن با تجربه کردن ارتباط خیلی قوی‌ای داره و بخاطر همین در برابر هیچ تجربه جدیدی مقاومت نمی‌کنم.

کار جدیدی که دارم انجام میدم توی حوزه تولید محتوای متنی برای تورهای داخلی و خارجی آژانس نهال گشت هست. تازه دارم یاد میگیرم که برای این کار چطور باید بنویسم. ولی تصور می‌کنم که نوشتن برای این‌که مخاطب به سفر و گردش و تفریح تشویق بشه خیلی کار مهمیه و دوست دارم با تمام توان توی این مسیر بنویسم. از طرفی این سبک نوشتن به مخاطب کمک میکنه که راحت‌تر مقصدش رو انتخاب کنه و این باعث میشه که مخاطبم بتونه برای سفرهای بعدی خودش به من اعتماد کنه. موضوع دیگه‌ای که در مورد کار جدیدم دوست دارم اینه که توجه مخاطب رو به زیبایی‌های طبیعی، تاریخی، فرهنگی و تمدنی جلب می‌کنم و باعث می‌شم که مخاطب به زیبایی‌های دنیایی که در اون قرار داره بیشتر دقت‌ کنه.

مسیر شغلیانتخاب شغلشروع نوشتنشغل جدید
من یعنی تلاش برای خواندن و نوشتن بهتر
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید