صحبت از بازیگر و بازیگری در ایران محدود به تامین فرهنگ و تزریق عقاید رفتاری غرب شده و گویی بازیگری که مانند آنها نباشد نمیتواند حرفهای و آکادمیک به حساب آید. نظام فکری موجود در بطن این هنر که به ذات آدمها باز میگردد سبب پرورش روح خود و تاثیرگذاری آن بر دیگران خواهد شد، این نظم روانی منجر به تجزیه احوالات فردی میگردد. ما وقتی از بازیگر در ایران حرف میزنیم نمیتوانیم بهروز وثوقی را یاد نکنیم یا از بهمن مفید حرفی به میان نیاوریم اما وقتی از بازیگری و تاثیرگذاریهای فرهنگی آن میگوییم حتما عناوینی چون: رضا عطاران، پرویز پرستویی، مهران مدیری، مریلا زارعی به زبان خواهد آمد. اکنون اما با توجه به شکلگیری نظام فکری غربگرایانه در کشورمان که متاسفانه عدهی وسیعی از بازیگران و هنرمندان نام آشنا را زیر چتر خود قرار داده، تصویر کدری از بازیگری در ایران پیش روی چشمانمان قرار دارد. بازیگرانی چون: نیکی کریمی، هنگامه قاضیانی، پگاه آهنگرانی، کتایون ریاحی و... یک چرای بزرگ جلوی اسم خود دارند. چرا و چگونه پذیرفتید این فرهنگ که با خونِ دل در حال زنده ماندن است، تمام شود. سالیان سال است درباره فرهنگ این آب و خاک مینویسم، میخوانم و هرگز ندیدهام کسی با قطعیت در مورد بودن یا نبودن امری صحبت کند، تنها تصویری که از چنین تهاجمات فرهنگی، که نوع گُل به خودی آن بیشتر به چشم میآید، باقی خواهد ماند یک تالی فاسد اجتماعی است. اولین پرسش این است که چرا بازیگران به خود اجازه دادند مانند جوانانی شوند که به کُلی عقبه خود را غافل شده بودند؟ جواب این سوال بسیار وسیع است اما در حد حوصله مطالعه باید بنویسیم که: بازیگر با عُقدههایش نقشی را ایفا میکند. بازیگری که با این عُقده بزرگ شده باشد که و...