دربندون به کارگردانی حسین لفافیان که از شبکه سوم سیما در حال پخش است؛ اتفاقی نادر در رسانه ملی است که انگیزه و هدفش از ارائه فُرم متفاوت شده. این مجموعه که اتفاقا بزرگترین ضربه را از فُرم دریافت میکند توانایی آشتی دادن مخاطب با رسانه ملی را ندارد و این نکته را همواره به دوش میکشد که ساختاری که مفهومی ایجاد نکند، از پیش شکست خورده و حتما ماکتی بیش نیست. «دربندون» حاصل اندیشهای نوین اما مستاصل است و چنین اندیشهای قبل از عمل به تفکرات خود قطعا بازنده خواهد شد. مهمترین ویژگیای که باعث شد در رابطه با این سریال بنویسم: نوع شناخت و توسعه کاراکترها، احینا شخصیتها، است. مجموعهای از رفتارهای غیرقابل انتظار را در یک پرسوناژ میبینیم که در بُعد زمان، صعود و نزولی ندارند و مدام بر تکرار اکتهایشان تاکید میکنند. اگر موسیقی که ترکیبی نوستالژیک دارد، را از داستان و تصویر حذف کنیم دیگر «دربندون» تابو شکن نیست و مانند بسیاری از چنین فیلمهایی است که تماشاگر را به زورِ چیپس، پفک و فضایی تاریک در سالنهای سینما نگاه میدارند و رکورد میزنند، عمل کرده. میزانِ مداخلهای که موسیقی بر فُرمِ اثر دارد بیش از آن است که کارگردان در مصاحبهای بگوید ما با زور نمیخواهیم مخاطب را بخندانیم. از سوی دیگر رویکرد رسانه ملی در مواجهه با این سریال جالب است. موسیقی تضعیف شده از خوانندههای آنور آب + گوشههایی از خوانندگی مرتضی احمدی که در تیتراژ از آن استفاده شده، نشان میدهد رسانه ملی مردم را خیلی دستکم گرفته و...