
آبان به کارگردانی رضا دادویی ماجرای جالب و نوینی دارد که خواستگاهِ پرداخت به آن در انواعِ پیرنگِ ایرانی بدیع است. بداعتِ آن نه از نظرِ سانتیمانتالیسم که توجیهات اقتصادیاش جلب توجه خواهد کرد بلکه به واسطهی آفرینشِ شخصیتی در فُرمِ ژانریِ فیلمنامه خواهد بود که احوالی از جامعهی ایران را نمایان کرده. در پرسوناژ اولِ «آبان» با بازیِ لاله مرزبان، ناخواسته به آوارگی پُلهای پشتِ سر، گذشتهی یک نابغه، واکنش نشان خواهیم داد و اینکه چرا در دیالوگی به این فکتِ داستانی اشاره میکند، جذابیتِ خاصّی ایجاد کرده. این جذابیت را شخصیتِ همسرش در فیلمنامه، امیر با بازی میرسعید مولویان، خراب کرده. ما به نقطهای اشاره میکنیم که شخصیت برای فرار از مشکلاتی که به دوست داشتن فردِ مورد علاقهاش ختم میشود، رفتن و مهاجرت را انتخاب میکند. باید اعتراف کنم که قضاوتِ زودهنگامی در رابطه با قسمت اوّلِ «ازازیل» حسن فتحی، داشتم چرا که داستان به مرور زمان شخصیتی از آقای نقاش، با بازی بابک حمیدیان، نشان میدهد، که ظاهراً نگفتههای زیادی دارد و این نگفتنهایش کشمکش یا احتمالاً تعلیق ایجاد خواهند کرد. بنابراین با تماشای قسمتِ اول از «آبان» نمیتوانم قضاوتِ کاملی بر آن داشته باشم اما این نوید را میتوانم بدهم که تماشاگر با نوعی متفاوت از درام و شناختِ ملودرامهای عاشقانه مواجه میشود؛ هرچند هنوز توی کتِ من نمیرود چرا باید یک سرمایهگذار در توضیحاتِ قراردادی شرط تجرد را برای یک خانمِ متاهل، با توجه به علم بر وضعیت تاهل او، قرار دهد و...
متن کامل را در مجله سینمایی برداشت بلند بخوانید.
ویدئوی مرتبط را در کانال آپارات من ببینید.