مسعود کیمیایی با «خائن کشی» به عقبه خود نگاهی انداخته و سعی دارد فکتهایی از تاریخ را هژمونی کند. همانطورکه بارها اشاره کردهام تکمیل همایون در مستند خود «ایران یک انقلاب سینمایی» این مهم را یادآور میشود که اجتماع ایران برخاسته از رسانه و همچنین فرهنگ ایرانی تحت تاثیر آن است. شروع نولان گونه کیمیایی کمکی به روایت این داستان هژمونیوار نمیکند که مثلا سرقت از بانک ربطی به مصدق وجریانات سیاسی داشته است؛ علاوهبر آن در زندان هم وقتی میگویند "یا مرگ یا مصدق" صدایی را میشنویم که به خاموشی آن بلند میشود. مدیوم در سینمای کیمیایی، اجتماعی است که برخاسته از تاریخ حرکتی انقلابی را شروع میکند و در نهایت در آن اجتماع رفتارهای انسانی و احساسی را میبینیم که مثلا دوستی به دیگری رودست میزند یا خیانت میکند. سالهای ابتدایی که درباره سینما مینوشتم دوستی برایم تعریف میکرد که نقدی روی یکی از فیلمهای کیمیایی نوشتم و برای قوکاسیان فرستادم که او در جواب برایم نوشت که فکر نمیکنی کوچکتر از آنی که کیمیایی را نقد میکنی؟ اول باید این مسئله را حل کنم که سینمای ایران ابدا با کیمایی خلاصه نمیشود اما احترامی که این نام در سینمای ایران دارد به واسطه همان هژمونی رسانهای است که مثلا زیر پوستر فیلم مینویسند: تاوان دارد شریف زندگی کردن. چرا علی اوجی خود را پشت نام کیمایی پنهان میکند؟ کیمیایی برای سینمای ایران مانند صدور پروانه حرفهای است. حال باید پرسید پس چرا کیمایی خود مصدق و به طور کلی تاریخ را در «خائن کشی» سنگری برای حفرهها در فیلمنامه کرده است؟ آن اندازه که پروسه فیلم ساختن او مهم است خود فیلمش مهم نمیشود. در این فیلم یا همه، حتی آن نیروی پلیسی که از آقایی رشوه میگیرد، خائن هستند یا همه به دنبال یافتن خائن و...