در یادداشت قبل توضیح دادم که منتقدان ذاتی چرا نمی توانند سینما را آنطور که شایسته است، تحلیل و بررسی کنند. در این یادداشت ترجیح می دهم قبل از هر تعریفی، تعریف مشخصی از سلیقه داشته باشم.
*سلیقه
این واژه از جملهی: «دوستت دارم» نیز مظلومتر است. کلمهای که در جمعهای دوستانه، هنگام خرید (مخصوصا لباس)، ساخت سازه و... به صورت روتین استفاده میشود؛ بدون آنکه ریشه و تعریف درستی از آن داشته باشیم. سلیقه: به مجموع گرایشها و تفکرات یک فرد در برابر خواسته یا رویداد گفته می شود. این فردیت هیچ گاه تبدیل به اجتماع نخواهد شد و تا ابد شخصی و دست نیافتنی است. به عنوان مثال: هنگامی که از ظاهر و یا شیوه لباس پوشیدن شخصی تعریف می کنیم لزوما سلیقه خودمان را نسبت به آنچه می بینیم بیان نکردهایم و صرفا می تواند رای و نظری سطحی باشد. حال اگر همان تعریف را با دلایل و چرایی احساسمان نسبت به آنچه دیدهایم بیان کنیم و متناسب با زمینه اثر، در این مثال: چهره شخص، حرف بزنیم سلیقه مند رفتار کردهایم؛ یادمان باشد سلیقه هر شخص برآمده از نژاد، جبر جغرافیایی، خانواده و اجتماع او است و لزوما درست یا غلط نیست که دیگری به آن توجه کند. حال سوالی که ممکن است روی دهد این گونه مطرح می شود که: سلیقه چه تفاوتی با ذات دارد؟ و...
برای مطالعه کامل این یادداشت به روزنامه اینترنتی برداشت بلند مراجعه کنید.