علی رفیعی وردنجانی
علی رفیعی وردنجانی
خواندن ۱ دقیقه·۲۲ روز پیش

نقدی بر ‌مینی سریال بازنده

بازنده‌ی امین حسین‌پور دقیقاً کجای یک درامِ معمایی و پلیسی ایستاده. مینی سریالی که نه کارآگاهش کارآگاه است و نه قانونش، فُرمِ درونی اثر. کارآگاهی که مسئله‌ی شخصی را با حرفه‌اش یکی کرده و بیننده مخصوصاً در قسمت ابتدایی این یکی بودن را لمس می‌‌کند، دیگر نمی‌تواند صرفاً بدنبال حلِّ معما باشد. اتفاقاً همین مسئله‌ای که جنبه‌ی شخصی یافته باعث رودست خوردن از یک بچه پولدارِ تازه به دوران رسیده شده. حتی کسی که اعتراف می‌کند و بعد خودکُشی در دفتر پلیس هیچ کمکی به پیچ داستان نمی‌کند. من در یادداشت ابتدایی خود «مانکن‌های نمایش خانگی» اشاره‌ای گذرا کرده‌ام که: با مست کردن، مصرف کوکائین و عادی‌سازیِ روابط درام ساخته نمی‌شود از آن بالاتر بیننده همواره ترجیح می‌دهد پیروزی کارآگاه بر دزدِ قصه را ببیند، نه این که سازنده سعی کند با تغییرِ این سلیقه‌ی درستِ اجتماعی که امنیتِ شهروندی پشتِ آن است، در پایان لبخند دزد قصه را با بک گراند بُرجِ ایفل نشانش دهد. آگاتا کریستی به خود این اجازه را نداد که این ذائقه را در مخاطب تغییر دهد و من در تمام آثاری که از او خوانده‌ام از: «راز پرونده مختومه» تا «مرگ در میان ابرها» چُنین تغییری ندیدم. حسین‌پور محصولش را خیلی خوب کادو پیچ کرده اما این کادوی خوب پیچانده شده توسط ظلی‌پور هیچ ربطی به فرهنگِ ایرانی ندارد و...

متن کامل را در مجله‌ی سینمایی برداشت بلند بخوانید.

ویدئوی مرتبت را در کانال آپارات من ببینید.

فرهنگ ایرانیبازندهکارآگاهویرگول
نویسنده کتاب های: وقتی اوفیلیا می گرید، در جست و جوی سینما(مجموعه مقالات سینمایی)، احتکار احساسات، جغله و حسن یوسف
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید