اره از سری فیلمهایی است که عنوان ترسناک بر آن نهادن یک گزاره اشتباه است. اگرچه قسمت اخیر آن شگردهای فنی یک اثر سینمایی در ژانر وحشت را دارد اما عمیقا نمیتوان این مجموعه را ترسناک شمرد بلکه باید عنوان مشمئزکننده برای آن گذاشت. کوین گرویترت در مقام کارگردان فیلم را خوب آنالیز کرده است و چالش اصلی آن که سرقت جان افراد است را خوب شناسایی کرده. نقد همواره گفتوگویی سلیقه محور را در خود دارد اگرچه هیچ سلیقه سلیمی نمیتواند سادیسم موجود در داستان فیلم را ستایش کند اما برای پژوهش بر روی یک شخصیت خیالی که دست کمی از رواننژندیهای مارکی دوساد ندارد، کافی است. همه انسانها خوی سلاخی و شکنجهگری نسبت به تالی فاسدهایی که از اخلاق دیگری درخود دارند را پنهان میکنند. این یک نظریه به اثبات رسیده در حوزه پژوهشهای روانشناسی است که شخصیت هنگامی نسبت به دیگری برتری مییابد که توانایی خود را در کنترل خشم به اثبات رساند. حال اگر این نظریه را به صورت وارونه در نظر بگیریم داستان «اره» دقیقا همان است که ما انتظار داریم. جان کریمر، تویین بل، شخصیتی کاریزماتیک دارد که نه پروتاگونیست است و نه آنتاگونیست. هماوردی شخصیت در مواجهه با ایگوی خود در طی این داستانها بر همگان آشکار شده است حال باید در نظر گرفت که چگونه میشود داستانی از میان داستانهای گذشته درباره شخصیت پیدا کرد. در نظر بگیرید سکانسی را که کریمر و...