چگونه یک عروسک جهان فرهنگی بینندگانش را زیر سوال میبرد؟. باربی نه تنها ساختار فرهنگی جوامع را هدف قرار داده بلکه بدون کوچکترین توهم توطئهای باید اعتراف کرد برای خود آمریکاییها هم خطرناک است. گرتا گرویک به برگ برنده برای دیده شدن فیلمش که عنوان «باربی» و استفاده از مارگو رابی است اکتفا نکرده بلکه تبلیغات عظیمی که بعضا خودجوش در جوامع شکل میگیرند به همراه نمادهای کوچک فیمینیستی که دستاورد فیلمی اینچنین است؛ از بزرگترین شانسهای فیلم برای دیده شدن بیشتر است. عموما این روزها هالیوود یک ابزار جنگی فرهنگی – رسانهای است که از هر نوآوری نظامی در آمریکا پویاتر است. فیلم شکلی از سرمایهداری، به همراه زنگرایی غربی، نه حمایت از زنانگی، که این روزها نام فیمینیست به خود گرفته را نمایش میدهد که نقد آن برابر با تایید آن است. اولینباری است که با قاطعیت مینویسم یک زن ایرانی که باورهایش به اسلام براساس پژوهشهایش، فرهنگ، آداب، تاریخ و هنجار جامعه است به مراتب برتر از چنین ایدئولوژی مضحکی است که حتی نمیتوان با درامش کنار آمد. البته که فیمینیست در معنای واحد و شفاف خود قطعا چیزی نیست که بتوان آن را در فیلمی مانند «باربی» یافت؛ رگههایی از آن در «تار» تاد فیلد دیده میشود اما این فیمینیست مانند روایتی است که هر کسی از انجیل دارد. فیلمی ضد زن که روایتگرش یک زن باشد قطعا دچار بازی رسانهای سیاسی شده که نمیتوان آن را با متر سینما اندازه گرفت. البته که اگر بخواهیم این کار را بکنیم این فیلم هم یک فیلم عادی بد است که هرجور شده آن را به خورد بیننده دادهاند، اما باطنا و...