تاریکی یک مرد یا تاریکی انسان اثری از جیمز کالن برساک فیلم متوسطی است که رفتاری شبیه به یک نقد اجتماعی دارد. این رفتار در سطوح فیلمنامه منعکس میشود و نشان میدهد چگونه تمول در ظاهر باعث فقر ذاتی و فرهنگی انسانها خواهد شد. کارگردان در این فیلم با استفاده از تکنیکهای سینمایی از این مدیوم به عنوان یک رسانهی انتقادی و نه آینهای برای نمایش جامعه خود استفاده کرده. ژان-کلود ون دام بازیگری نیست که بتوان حضورش را در یک اثر سینمایی باعث ترفیع رفتار هنری در آن حوزه دانست چرا که ما مثلا در «سرباز جهانی: روز حساب» ساخته جان هیامز، نمونهای از یک آدمنمای عضلانی را دیدیم که به خواست کارگردان واکنش نشان میدهد؛ اکنون اما متاثر از فضای غیر دیپلماتیکِ جامعه آمریکا قهرمانی خود را به رُخ میکشد. نقش هچ برای او اصلا شبیه پلیسهای اینترپُلی یا مخفی نیست که در برابر گروهی تبهکار قد علم میکنند. مسئلهی اصلی من با چنین سینمایی که هالیوود یکی به میخ میزند و یکی به نعل، این است که تعریف سینما را دستکاری کرده و بارها این تعریف را میشکند. ما جامعهای از آمریکا میبینیم که پُر از فساد است و این فساد اکثرا در پارتیهای شبانه و زیرزمینی منعکس میگردد از سویی دیگر اتفاقاتی که مشخصا در لُس آنجلس رخ میدهد با این بازیهای زمانی که دوسال قبل چه رخ داده و همیشه پای یک زن در میان بوده و... ؛ قرار نیست آرمانشهری را نشان دهد که به دست انسان افتاده و تخریب شده بلکه این آرمانشهر رویایی دقیقا همانجایی است که خیلیها آرزوی زیستنش را دارند و اینگونه شده و...