علی رفیعی وردنجانی
علی رفیعی وردنجانی
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

نقد سینمایی دست‌انداز

دست‌انداز فیلمِ کمال تبریزی یک سینمای مینیمال متوسل به خیال و توهم است که اندازه فهم تصویرش ازاندازه قصه‌گویی آن بیشتر شده. سینمایی که تبریزی از کمدی و طنز به جای می‌گذارد به مراتب از سینمایی که ژانر حکم کرده بیشتر مبالغه‌آمیز است. عینک روشن‌فکری هدی زین‌العابدین مشخصا یک شخصیت نویسنده نمی‌سازد اما جزئیات مندرج در فرم، ساختار سینمایی اثر، به اندازه‌ای نزدیک به خلق شخصیت شده که مخاطب، کاراکتر راوی را گاه با شخصیت اشتباه می‌گیرد. از سوی دیگر ما نمی‌توانیم رضا کیانیان را به عنوان یک کهن کاراکتر، کاراکتر شناخته شده، در اندام و تصویر باور کنیم. شناخت فقط به حرف نیست. سینما الگوی ویژه‌ای برای نمایش دارد که باید تمرکز خود را بر کامروایی بیننده از تصویر بگذارد. این تمرکز به‌خودی خود مثلا در آثار بیلی وایلدر، مخصوصا در «آپارتمان»، صورت می‌پذیرد اما مشخصا توانایی به اجرا گذاشتن آن در «دست‌انداز» دیده نمی‌شود. وقتی از یک نویسنده حرف می‌زنیم، دقیقا از چه کسی سخن می‌گوییم؟ پرسشی که باید به مراتب تبریزی در مقام کارگردان پس از بررسی فیلمنامه از خود داشته باشد. فیلمِ «پنجره مخفی» ساخته دیوید کپ که بر اساس داستانی از استفن کینگ برداشت شده را بیاد آورید؛ در فیلم مذکور جزئیات هستند که ذهن یک نویسنده را برای ما می‌سازند و این جانی دپ است که با بازی خوب و درونی خود شخصیت را خلق می‌کند اما وقتی جدای از قیاسِ محصولی، فیلمِ «دست‌انداز» را در نظر می‌گیریم، رها، زین‌العابدین، شخصیتی لبالب از آرزوها و یک سری سرخوردگی‌های اجتماعی دارد که مدام پُز روشن‌فکری می‌دهد و...

برای مطالعه کامل متن کلیک کنید.

دست‌اندازعلی رفیعی وردنجانینقد فیلم دست اندازهدی زی العابدینرویا نونهالی
نویسنده کتاب های: وقتی اوفیلیا می گرید، در جست و جوی سینما(مجموعه مقالات سینمایی)، احتکار احساسات، جغله و حسن یوسف
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید