علی رفیعی وردنجانی
علی رفیعی وردنجانی
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

نقد سینمایی هیپنوتیک

هیپنوتیک (خواب‌آور) ساخته یک ذهن مشوشِ از کار افتاده است که برای فرار از ایجاد تعلیق سینمایی دچار برانگیختگی چالش ذهنی می‌شود. رابرت رودریگز کارگردان و یکی از نویسندگان این فیلم که در کارنامه خود سری فیلم‌های «بچه‌های جاسوس» را دارد متوهمانه در این ایده به یک سمپاتی روانشناسانه می‌پردازد. حسرت بزرگ من هنگام تماشای فیلم آن بود که چرا چنین فرضیه‌ای برای تبدیل شدن به یک نظریه‌ی سینمایی با قلم استفن کینگ فیلم‌نامه نشده است. بعد از «درخشش» کدام نفوذ ذهنی جذاب‌تری از «دکتر خواب» را می‌توان نام‌ برد که همزمان شناخت و توسعه روانشناسانه به همراه داشته باشد. ظاهرا سینمایی «خواب‌آور» با استفاده از المان‌هایی که مفهوم و منبع آن برای بیننده ناشناس است می‌خواهد تعلیق داستانی ایجاد کند اما لایه‌بندی متن از نظر منطقی این اجازه را به عنوان یک اُبژه‌ی همواره ناشناس به بیننده نمی‌دهد. در مواجهه اول با ایده‌ مرکزی داستان خیلی جذاب است که ما دلرین، ویلیام فیکنر، را ببینیم که با حرف بر ذهن دیگران نفوذ می‌کند و تنها برای سرقت یک عکس از صندوق امانات بانک آشوب‌سازی کرده است؛ اما به تدریج و مشخصا هنگامی که نیکس دچار این هیپنوتیک می‌شود منطق فیلم زیر سوال می‌رود. به تدریج فیلم خودش را لو می‌دهد. قصه‌ای که باید روانشناسانه باشد چگونه ما را به یاد «تلقین» نولان می‌اندازد؟ تلقین قسمت عمده‌ای از عمل خواب‌آوری است اما هنگامی که و...

برای مطالعه کامل متن کلیک کنید.

علی رفیعی وردنجانیهیپنوتیکنقدهای علی رفیعی وردنجانیبن افلکهیپنوتیزم
نویسنده کتاب های: وقتی اوفیلیا می گرید، در جست و جوی سینما(مجموعه مقالات سینمایی)، احتکار احساسات، جغله و حسن یوسف
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید