آسمان غرب فیلمی از محمد عسگری اثری قابل تامل و ارزشمند در حوزهی تاریخ و جنگ ایران و عراق است. سینما به مفهومْ نیازی ندارد بلکه پاشنه آشیلِ همهی هنرها و مشخصاً سینما فُرم است. حالا چگونه قرار است از یک فُرم، مفهوم درست و ارزشمند استخراج شود، مسئلهی من است. سینمایی که در «آسمان غرب» مشاهده میکنیم اثری استوار بر ساختارِ چگونگیها است که پاسخی درست به چراییها داده. نیاز جامعهی امروز، مشخصا نسل دهه 70، شناخت بیشتر و درستتر از جنگ و قهرمانان در آن است. شروعِ پاسخ به این نیاز با «منصور» سیاوش سرمدی بود و اکنون که آثاری مانند فیلم مورد بحث و «قلب رقه» خیرالله تقیانیپور، راویِ دورانِ بزندر رویِ دشمنانْ علیه ایران هستند، باید با تامل بیشتر چُنین آثاری را به تماشا نشست. اولین نکتهای که باید به آن اشاره کنم، سنخیت با جامعه و فرهنگِ امروز در سینمای ایران است. من فیلم کریم امینی «فسیل» را اصلا دوست نداشتم و مطمئن هستم چنین آثاری موجب زوالِ فرهنگی در سینما خواهند شد اما بازی او را در این فیلم دوست دارم. میلاد کیمرام که واقعاً از همهی مرام خود برای ایفای نقش به عنوان علیاکبر شیرودی استفاده کرد، نیازی به تعریف امثالِ من ندارد و همچنین امیرحسین آرمان که ثابت کرد همچنان پای آرمانهای خود ایستاده. از تعریفِ بازیگران که بگذریم به ارزشِ قصهی فیلم باید اشاره کرد و...
برای مطالعه متن کامل از لینک زیر استفاده کنید.
https://longtake.ir/mag/?p=25328
برای تماشای ویدئوی مرتبط با این یادداشت از لینک زیر استفاده کنید.
https://aparat.com/v/qlwh70t