ویرگول
ورودثبت نام
علی رفیعی وردنجانی
علی رفیعی وردنجانی
خواندن ۱ دقیقه·۸ ماه پیش

نقد فیلم آناتومی یک سقوط

«آناتومی یک سقوط» از فیلم‌هایی است که هر نوستالژی پسندی باید آن را ستایش کند. ژوستین تریه فیلم‌ساز مرموزی است و شاید راز و رمز آن قبل از آن‌که هیچکاکی باشد در نوآوری به لارنس فورن تریه شباهت پیدا کند. بسیار جذاب است که ببینیم اگر این فیلم‌ساز داستانی از آگاتا کریستی را جلوی دوربین ببرد چگونه از پس پوآرو بر می‌آید. دادگاه و پلیس و اثبات بی‌گناهی صرفا یک بازی روانی برای جذابیت بخشیدن به کشمکش‌های معمایی ایجاد شده است. قبل از آن‌که بخواهم داستان و فیلم را مورد مداقه قرار دهم بهتر است درباره معما و تفاوتش در ادبیات و سینما بنویسم. معما در ادبیات وابسته به لحن نویسنده است؛ نویسنده می‌تواند معمایش را به‌گونه‌ای طرح کند که داستان خرده روایت‌های فرجامی در پایان داشته باشد و معما همچنان در حال رشد و نمو. در سینما این قانون متفاوت است. مولف، کارگردان، برداشتی از معما دارد و آن را به نمایش می‌گذارد که از قبل در ذهنش حل شده و این حل شدگی باید کشمکش‌های جدیدی بر خود افزاید تا بتواند حرفی برای گفتن داشته باشد. آنچه در «آناتومی یک سقوط» مهم و متفاوت است؛ کشف پیرنگ در دل پیرنگ است. این نوآوری از سوی ژوستین تریه یک ارزش و دستاورد دراماتیک محسوب می‌شود. ما داستانی را پی‌گیری می‌کنیم که در دل خود واقعیت و داستانی هیجان برانگیزتر دارد. یکی از لذت‌های حل جدول یافتن پاسخ‌هایی است که در ذهن هستند اما بروز پیدا نمی‌کنند و فعالسازی ناخودآگاه آن به واژه‌های دیگر وابسته است. مسئله در سینمای معمایی هم این‌گونه است. در ابتدا نویسنده‌ای را می‌بینیم که با کسی در حال مصاحبه است و خیلی بی‌تفاوت و با نگاه از بالا در حال آشامیدن. سپس کودکی را می‌بینیم که پس از و...

برای مطالعه کامل متن کلیک کنید.

آناتومی سقوطعلی رفیعی وردنجانینقد فیلم آناتومی یک سقوطنقد فیلممنتقد سینما
نویسنده کتاب های: وقتی اوفیلیا می گرید، در جست و جوی سینما(مجموعه مقالات سینمایی)، احتکار احساسات، جغله و حسن یوسف
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید