آهو ساخته هوشنگ گلمکانی تقلب ناشیانه از روی دست کیارستمی است که مفاهیمی شاعرانه را شعار خود قرار داده و فکر کرده سینما هم میتواند اختیارات شاعری داشته باشد. از نظر تکنیکی: فیلمبرداری، میزانسن و نوع رسیدن به سوژه در لوکیشنهای مختلف تحسین برانگیز است اما این تکنیک نیست که فُرم یا احتمالا مفهوم ایجاد میکند؛ در نهایت این فیلمنامه است که میزان شناخت مخاطب را از داستان مشخص خواهد کرد و هرچه این میزان بیشتر باشد ما شاهد فُرمِ بهتری هستیم. رگههایی از آنگلوپلوس با آن لانگشاتهای بلند و دورش در «آهو» دیده میشود به علاوه آنکه ما این تقلب ناشیانه که با تمرکز بر «زیر درختان زیتون» کیارستمی ساخته شده و صرفا براساس رویاهای غیرارادی سپیده آرمان بازیگر شخصیت پروانه نوشته شده و گویی این فیلم استعلاجی خاطرات او است. باید اعتراف کنم که یک منتقد هرچند هم خوب باشد وقتی برای اولین بار پشت دوربین میرود یک فیلم اولی بیتجربه محسوب خواهد شد. به نظر من بهتر بود گلمکانیِ دوست داشتنی نام فیلمش را گوسفند میگذاشت تا «آهو»؛ چرا که اینگونه نه مجبور بودیم دنبال آهوی صادق هدایت در قصه و دلبستگیهای این مدلی باشیم نه جریانی احتمالا فلسفی را مثل «پری» مهرجویی و سلینجر بازیهایش جستوجو میکردیم. یک منتقد خوب طبیعتا نمیتواند فیلمساز خوبی هم باشد، ما یک فرانسوا تروفو به عنوان نظریه پرداز داشتیم که عمدتا مانیفست در آثارش بسیار بود و...