آگاهی نقل به مضمون از یک سری خیالات فیلمنامهنویس است که کارگردان با ژست انسان دوستانه و به شکل مدرنی آن را نقل کرده است. دانیل بنمایور که دستی در فیلمنامه اثر نیز داشته است چرا باید این موضوع را برای خود مسئله کند و فیلمی درباره آن بسازد؟ فیلم یک پرسش بنیادین ایجاد کرده است. آیا همه آنچه ما میبینیم پندار دیگری از چیزی که میخواسته باشد نیست؟ با این فرض پیام اثر خیلی خطرناک میشود. اما فرضیه دوم را که من ترجیح میدهم این است که پیام فیلم مبارزه دو تجسم کننده در برههای از زمان است که تاریخ درگیر انسانیت و انسانستیزی است. اگر با منطق فرض اول فیلم را ببینیم به هیچکدام از ابژههای درونی فیلم نمیتوانیم اعتماد کنیم. اما اگر تئوری دوم را یک ایدهئولوژی ایگو محور بدانیم باید به نکاتی در آن اشاره کنیم که فیلم را مهم میکند. فیلم ماهرانه بیننده خود را وارد جریان سینمایی داستان میکند. «آگاهی» با سوء استفاده از یک قدرت فراواقعی شروع میشود. دزدی از یک سوپرمارکت به وسیله ایجاد تجسمی که برای دیگران توهم تولید میکند و بعد چگونگی فرار آن دو پدر و پسر که حتی خود پسر هم لحظهای فکر میکند این اسلحه بوده در دستش و به زن صاحب مغازه شلیک کرده. کم کم این «آگاهی» شکل ویژهای به خود میگیرد اینکه ما قوانینی داریم و مثلا نباید با آن پلیس آنگونه برخورد میکردی یا و...