انشاالله یک پسر فیلمی به کارگردانی امجد الراشد در ستایش زنانگی نیست بلکه جستوجویی است برای زنانگی در میان جوامع مرد سالار. اگرچه دوست ندارم از این واژه به اصطلاح فلسفی فیمینست استفاده کنم اما از آنجایی که تقاطع مردانگی و زنانگی در این واژه تعریف میشود و برابری را توجیه میکند، فیلم خیلی هم فیمینستی است. در فیلم نادین لبکی «کفرناحوم» خیلی گستره اجتماعات عرب را دیدیم که علاوهبر توان قصه گفتن چرایی زیستن را هم به چالش میکشید مشخصا در فیلم «انشاالله یک پسر» ما شروع را با یک PAN که ختم میشود به لباس زیر آویزان روی بند میبینیم. این پلان کافی است تا هم وضعیت آوارگی شهری که زن را نمیشناسد تعریف کند و هم وضعیت شهری که زن در آن خودش را فدای مرد سالاری کرده است، اشاره به هنگامی که لباس زیر میافتد و زن خودش را از مرد غریبه در حال عبور پنهان میکند. من با این فکت فیلم مشکل دارم که چرا باید یک شب مرد قصه بخوابد و صبح بیدار نشود. البته از نظر منطقی کاملا قابل پذیرش است اما قطعا ما باید مرد و مردانگی بیشتری، حتی اگر احساسات شکل پیشرفتهای به خود گرفته باشند، ببینیم آنهم وقتی او در تختخواب میگوید: مشکل از من است. زن بودن در این جوامع قبل از تعریف سنت به یک بازتعریف تاریخی نیاز دارد. من بارها در یادداشتهای خود به این مهم اشاره کردهام که فرهنگ و تمدن وقتی در یک کشور شکل میگیرد که زنان آن جامعه از نظر فکری روبه جلو حرکت کنند و این اصلا به این معنی نیست که و...