بیبدن ساخته مرتضی علیزاده فیلمِ بد و ضد اجتماعیای است که گرایشهای اجتماعی خود را از یک سوژه مابهازیی، غزاله شکور، بدست آورده. ابتدا باید تکلیف خود را با قانون در سینما مشخص کنیم. سینمایی که از قانون دفاع میکند یا سینمایی که ناقد قانون و مجریانِ آن است؟ در سینمایی «شاهدی برای محکامه» بیلی وایلدر، شکلی عمومی را میبینیم که در طول زمان اعتلای آن را حس میکنیم؛ این در حالی است که ما وقتی «قصیده گاو سفید» بهتاش صناعیها و مریم مقدم، را میبینیم نقدی با زبان الکن سینمایی در آن نمایش داده میشود که پُر از چالشهای فیلمنامهای و روایی است. در «دادگاه شیکاگو 7» آرون سورکین، به مراتب زبان نقد سینماییِ قویتری میبینیم که حقوق پرسوناژها نیز در قصه رعایت شده اما زبان سینمای کاظم دانشی پُر از تقلید و بزرگنمایی است که هم در «علفزار» و هم در «بیبدن»، با این شیوههای نگارش عجیب و غریب، فرسایشی عمل میکند. باید اعتراف کرد در پرداخت عمومی داستان شباهتهای قصهگویی به یک پرونده واقعی وجود دارد و عدم پذیرفتن اقتباس آن از سوی مولف به نوعی طفره رفتن شده. از سویی دیگر شیوهی فرسایشیای که در انتها ناقدی بر قانون میشود، باعث بر هم ریختن نظمِ مستندگونه و پژوهشی فیلم خواهد شد و...
برای مطالعه کامل متن از لینک زیر استفاده کنید.
https://longtake.ir/mag/?p=25240