بی.پی.ام بند فیلمی از فرناز امینی سطحی و ناکافی است. اثری که از نظر آکادمیک و سینمایی حرفی برای گفتن ندارد و حتی در بسیاری از لحظات تدوین، صداگذاری، گریم و... کارگردانیِ سطحی، آن را ثابت میکند اما در ایجادِ مفهومی همجهت با فرهنگِ جامعه موفق بوده. در فیلم سادگیِ حاصل از معرفت را شاهدیم که در آن رفاقت نه با زبان کیمیاییگونه بلکه فکتی از گفتمانِ ضد مدرنیته دارد. در این گفتمان، مدرنیته نقض نمیشود بلکه کلاهبرداری و روشهای ریاکارانه در آن نقد شده. کسی که با ریاکاریاش ایمان و اعتقادِ کاسبها را زیر سوال برده و پول آدمهای بیکس و کار را میخورد چگونه میتواند تمثیلی از نیکخواهی باشد آن هم با دادن نذری در ماه محرم و برپایی مراسم سوگواری؟! از سویی دیگر ما با کاراکترهایی مواجه میشویم که محصولِ حاشیههای جامعه هستند. 4 پرسوناژی که با سیگار و تنهایی اُنس گرفتهاند و اکثرا پای حرفهایشان میایستند و بزرگشدهی بهزیستی هستند. مسئله این نیست که قصه تا چه اندازه میتواند تفکر یا وجدانِ بیننده را قلقلک دهد، مسئله در سینما چگونگیِ این قلقلک دادن است. مهدی سجادهچی در گفتوگویی که انجام داده بود به این نکته اشاره داشت که فیلمنامه مشکل سینمای ایران نیست بلکه چگونگی اجرای آن مهم است. من چنین فکتی را وقتی قبول میکنم که تعصب فیلمنامهنویس بر متنش را ببینم. فیلمنامهنویسی که ارتباطی با قصهاش نداشته باشد طبیعتا چگونگی کارگردانی و خروجی پروژه برایش اهمیت پیدا نمیکند و...
برای مطالعه متن کامل از لینک زیر استفاده کنید.
https://longtake.ir/mag/?p=25294
برای تماشای ویدئوی این نقد از لینک زیر استفاده کنید.
https://aparat.com/v/nog8i4q