جنگل پرتقال ساخته آرمان خوانساریان فیلمی شریف از جنس یک نویسنده مهجور است. قصه، ماجرای خیلی از منهایی است که با سودای بکت شدن وارد دانشگاه میشوند و در آخر مدیر یک مدرسه به او میگوید اگر مدرک تحصیلیات را نیاوری عذرت را میخواهم. بازخاطرهای که در یک گفتوگو با استاد منفور خود دارد و پدر را به یاد میآورد، ارزشمند و دیدنی است. همچنین کسی که در بازار ماهی فروشها او را میشناسد و صدایش میزند و باقی ماجرا. مسئله فیلمنامه تفاوت نسلها نیست که فقط در درگیری با خانم طاهری نمایش داده میشود و ماجراهای بعدی؛ پیرنگ فیلمنامه دقیقا از جایی شکل میگیرد که معلم مدرسه به دانشآموز آدم فروش کلاس اعتراض میکند و او را بیرون. فهم سینما در ایجاد یک ماجرا شکل میگیرد. این ماجرا میتواند مسئله بازگشت آقا معلم قصه ما به دانشگاه آزاد واحد تنکابن و یادآوری مکانها و زمانها باشد و یا میتواند نشان دهد کسی که حتی نمایشنامهاش غلط املایی داشته حالا چگونه تک اجرا در شهر گذاشته است؟. خوردن مشروبات الکلی در یک اثر سینمایی چیز تازهای نیست و برای ما نباید اهمیت داشته باشد اما شکل استفاده آن بسیار مهم است. فیلم این نمایش تصنعی را دارد که استفاده از این آشامیدنی در ابعاد روانشناختی شخصیت است و بنوعی یک فکت پرسوناژی معرفی میشود. این فکت در حین رانندگی آقای معلم تا دانشگاهش و یا بعد از به یادآوردن مرگ چند ماهِ پیش پدر رونمایی میشود و...