علی رفیعی وردنجانی
علی رفیعی وردنجانی
خواندن ۱ دقیقه·۲ روز پیش

نقد فیلم خیابان خیلی خلوت

خیابان خیلی خلوت به نویسندگی و کارگردانی سعید روستایی یک هژمونیِ دراماتیک در اعتراض به قانون‌ است. برخوردِ با واقعیت یا واقعیتِ برخورد با انسان مسئله‌ی روستایی بوده و این تفکرِ فرا اگزیستانسیالیسمی از «ابد و یک روز»، «متری شیش و نیم» تا «برادران لیلا» جایگاهِ تثبیت شده و روبه اُفقی دارد که منطق قصه‌گویی در آثارِ یک مولف را نمایان می‌کند. قصه‌‌ای که برایش تفاوتی ندارد تو پلیس باشی یا پدر در هر صورت کشیده‌ای به گوشِ تو می‌زند و از اینکه حق او را کف دستش نگذاشتی شاکی است. سینمای روستایی یک برخوردِ با واقعیت دارد و یک واقعیتِ برخوردی با انسان که قبل از بیان هرموضوعِ دیگری این واقعیت نیاز به جامعه‌شناسی خواهد داشت. آنچه ما در سینمای او می‌بینیم گفتمانی است یک‌طرفه که به زعمِ خود طرف مردم ایستاده و قصد دارد موضوعاتی را بیان کند که شرایط اقتصادی، مادرِ بوجود آوردنِ آنها است. خُب این موضوعات در قالب درام به خودیِ خود جذاب و غیر قابل پیش بینی هستند. مثلاً در «خیابان خیلی خلوت»، که البته همچنان نمی‌توان گفت یک فیلم بلند است یا کوتاه، ماشینِ ارزان قیمتی به عقبِ یک ماشینِ گران قیمتِ پارک شده می‌زند، قبل از شروع و انکار ماجرا از دیدگاهِ یک افسرِ راهنمایی و رانندگی، مسئله این است که تاکسیِ جلویی بی‌موقع ایستاده و باعث بر هم خوردن تعادل راننده، دختری که دانشجو است، شده و... در واقع مولف در این اثر نشان می‌دهد این دختری که ظاهرِ مدرنی دارد و از خوش‌آمدِ پروردگار صحبت می‌کند برایش این فرصت مهیا بوده که صحنه را ترک کند، مخصوصا وقتی دوست پسرش آمد، اما وجدانی‌تر از آن راننده‌ی تاکسی است و خود را پیش قانون، افسر راهنمایی رانندگی، مقصر عنوان می‌کند و...

متن کامل را در مجله سینمایی برداشت بلند بخوانید.

ویدئوی مرتبط را در کانال آپارات من ببینید.

سعید روستایینوید محمدزادههوتن شکیبا
نویسنده کتاب های: وقتی اوفیلیا می گرید، در جست و جوی سینما(مجموعه مقالات سینمایی)، احتکار احساسات، جغله و حسن یوسف
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید