علی رفیعی وردنجانی
خواندن ۱ دقیقه·۱۷ روز پیش

نقد فیلم ساعت 6 صبح

ساعت 6 صبح ثابت می‌کند مهرانِ مدیری مالِ ساختنِ سینمای غیر کمدی نیست و اخیراً هم کمدی‌های او نیز چَنگی به دل نمی‌زنند. سینما به باورِ من جریان و ژانرِ اجتماعی ندارد بلکه باید حرفِ اجتماعی زدن و جریانِ اجتماعی ساختن در درامِ خود را بلد باشد. سینمای مدیری در فیلمِ مورد بحث یک سینمای آشفته و مستاصل است که نمی‌داند از مهاجرت حرف بزند، از شرایط تحصیل در خارج از کشور حرف بزند یا از پارتی گرفتنِ مُشتی جوان برای دوستِشان که او را غافلگیر می‌کنند. ما وقتی با یک همچین درامِ مستاصلی روبه‌رو هستیم نمی‌توانیم صرفاً از مَنظَرِ سینمایی جاه‌طلبی‌های کورکورانه‌ی مدیری برای شُهرتِ بیشتر را مورد بررسی قرار دهیم. مدیومِ سینما مالِ مدیری نیست. مدیری فقط به کمک تلویزیون می‌تواند دیده و فهمیده شود. سینمایی که در «ساعت 6 صبح» منتشر کرده ثابت می‌کند او مالِ نوشتن هم نیست و کارگردانی‌اش در این مدیوم، خیلی تلویزیونی است. من به جریانِ سینمای ایران اشاره دارم که جریانِ قانون‌گریزی به بهانه‌ی در کنارِ اجتماع بودن است. این جریان در «تاسیان» با نمایشِ آزادی‌های نامشروع و چهره‌ای مثبت از فرهنگِ پُر از تالی‌فاسدِ قبل از یک انقلابِ فرهنگی، در «خائن کشی» کیمیایی با تاکیدِ تلویحی بر آن تا همین فیلمِ مدیری که شعارِ در کنارِ مردم بودن را می‌دهد امّا غیرمردمی و ضدِّ قانون است و...

متن کامل را در مجله سینمایی برداشت بلند بخوانید.

ویدئوی مرتبط را در کانال آپارات من ببینید.

نویسنده کتاب های: وقتی اوفیلیا می گرید، در جست و جوی سینما(مجموعه مقالات سینمایی)، احتکار احساسات، جغله و حسن یوسف
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید