شین به کارگردانی میثم کزازی یک فیلمِ سطحی با برداشتی غیرواقعی از یک واقعیتِ دراماتیک است. در پلان ابتدایی ما گروهی را میبینیم که برای عکاسی وارد خانهای متروکه میشوند و بعد یک اتفاق غیر معمول رخ میدهد و... این ابتدا هیچ ربطی به انتهای فیلم و پایان بندی بدِ آن ندارد. فیلمی که بر اساس واقعیت ساخته شده باید به مراتب ترسناکتر از یک نفرینشدگی باشد و نباید به این نوشته در اختتامیه بسنده کرد که در واقعیت جور دیگری اتفاق افتاده. مولف میخواسته بنا به نیازهای درام پایان بندی و شیوه روایت را در فیلم تغییر دهد اما غافل از آنکه روایت مستند دراماتیکتر و جذابتر بوده. مسئله دوم و بزرگ دیگری که همواره با چنین فیلمهایی دارم، کِش دادن بیش از حدِ کُنشها است. بیننده مدام به ساعت خود نگاه میکند که: پس کی تمام میشود؛ جذابیت فیلم به سلبریتیهای در فیلم و یا تاکید بر یک عروسک که تقریبا نیمی از سرش را از دست داده، نیست؛ فیلم باید به خاطر آن خانه به حرکت درآید و موتورش روشن شود در صورتیکه ما کشف و شهودِ غزاله نظر برایمان جذابتر میشود و با اینکه متوجه میشویم کسی که از پنجره آن خانه به دیگران نگاه میکند همان شهاب حسینی است، اما همچنان منتظریم تا تصویرهایی پنهانی از کاراکترها دریافت کنیم و...
برای مطالعه متن کامل از لینکزیر استفاده کنید.
longtake.ir/mag/?p=25230