ضد ساخته امیرعباس ربیعی میخی است که بر تن سوخته از جای سیگار فرو رفته. ساختار فیلم مشخص نیست کجای زمان ایستاده است؛ علاوهبر اینکه بسیاری از فیلمهای سینمای ایران زمان درستی ندارند، فیلمنامه با خوانش آن متفاوت شده. حادثه سیاسی، عشق، وفاداری و احتمالا ایثار، توان توسعه دکوپاژ میخواهد. فیلمساز بیش از آنکه نگاهی سینمایی به یک روایت مستندگونه داشته باشد سعی کرده از دل سیاست داستانی عاشقانه بیرون بکشد که در این کار ناتوان بوده. «ضد» در ظاهر خوش ساخت است چرا که در روایت مهدویانیسم خود انعطاف به خرج داده و صرفا بر اساس عینک و ریش آن دوران فیلم نساخته بلکه اولین تفاوت را وقتی احساس میکنیم که لیلا زارع دستش را برای خداحافظی به سمت شخصیت فیلم دراز میکند و ما نیز مانند سعید دودل هستیم که الان با او دست بدهم و همچنان تقیه کنم یا نه واقعا در این دو سال تغییر کرده باشم. هنوز تماشاگر متوجه آن نشده که چه فکتی باعث شد بهشتی سعید را حذف کند. در مرحله بعد تکلیف با ضد قهرمان مشخص نیست. ضد قهرمانی که حالا باید قهرمان بازی درآورد چگونه میتواند هم عاشق باشد هم مجاهد. او سیانور را به ذولفقاری میدهد بدون آنکه ما واقعا دلیل آن را متوجه شویم. ما تا قبل از ورود بیتا به حزب بهشتی نخواهیم فهمید که او قهرمان داستان است یا ضد قهرمان. فیلم ظاهرا یک تریلر سیاسی است اما در باطن گرایشات عمیقی به نئونوآر بودن دارد و...