علی رفیعی وردنجانی
علی رفیعی وردنجانی
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

نقد فیلم فراری

فراری فیلم به قاعده و خوبی از مایکل مان است که در جمیع جهات قواعد سینمایی را رعایت کرده و توانسته یک بیوگرافی را به اتوبیوگرافی نزدیک کند. مان فیلم‌ساز وسواسی سینمای غرب است و این تنشِ روانی را در «مخمصه» به خوبی نشان داده؛ اما مشخصا وقتی از «فراری» صحبت می‌کنیم در حال گفت‌وگو درباره اثری تماما موجز هستیم که کلیات زیست انزو فراری و لورا فراری را نشان خواهد داد. هنگامی که لورا اسلحه به سمت انزو می‌گیرد و به جهت دیگری شلیک می‌کند باید این فکت را دریافت کنیم که فیلم می‌خواهد حرف جدی‌ای بزند، هرچند این رفتار بیشتر یک شیرین‌کاری محسوب می‌شود. ترکیب درایور و کروز اصلا خوب نیست و شاید این‌دو در داستانی دیگر حرف برای گفتن داشته باشند اما مشخصا در «فراری» پارتنرهای خوبی برای هم نیستند. همواره سینما را به خاطر برخورد مستندگونه با یک بیوگرافی سرزنش می‌کنم چرا که احساس می‌کنم وقتی انسان داستانی از خاطرات خود را می‌گوید فقط جاهایی را که به صلاحش است تعریف می‌کند و قرار نیست ما با بیوگرافی به قلب زیست کسی در سینما نفوذ کنیم اما مشخصا اثر مورد بحث تلاشی است برای فرار از قصه‌گویی مرسوم در بیوگرافی‌های این مدلی. شخصیت‌ها دچار فرهنگ غلط غربی هستند که هیچ قید و بندی ندارد. این نداشتن تعهد به نداشتن هدف ختم نشده است و نشان می‌دهد اگر روابط می‌تواند مسیر قصه‌گویی را عوض کند دلیل نمی‌شود ما از یک مسیر دیگر به هدفمان نرسیم. مشخص است که من با چنین نظریه سخت مخالفم چرا که این‌گونه ماکیاولی اندیشیدن فقط منفعت‌طلبی در جمیع جهات است و زیبایی ایثار را از بین خواهد برد و...

برای مطالعه کامل متن کلیک کنید.

نقد فیلمفراری
نویسنده کتاب های: وقتی اوفیلیا می گرید، در جست و جوی سینما(مجموعه مقالات سینمایی)، احتکار احساسات، جغله و حسن یوسف
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید