قاتلان ماه گل فیلم مارتین اسکورسیزی مانند دیگر آثار این کارگردان بزرگ منبع خوبی برای فهم سینما و داستان در آن است. اگرچه با روند روایی داستان به عنوان اثری سینمایی موافق نیستم و کشش بیش از حد در آن را موجب ملال میدانم اما باید اعتراف کرد که این فیلم اعتراض دوباره اسکورسیزی بر سکوت خداوند است. فیلمبرداری با نماهای اُوِر لانگ شات مخاطب جدی سینما را به یاد آثار زویاگینتسف روسی میاندازد. سینمایی که به شدت وابسته به روایت تصویر است به اندازهای که شروع آن، مراسم خاک سپاری چپُق، و بعد در آغوش گرفتن دیکاپریو از سوی دنیرو یک مضمون نوستالژیک و بصری دارد. از برخی مکالمات دوستانه به این نتیجه میرسم که اسکورسیزی فیلم جدیدی نمیسازد بلکه تاریخ جدیدی از فیلمسازی ارائه میدهد. رابطه بین سفید پوستان و سرخ پوستان را با یک دیالوگ در همان ابتدای فیلم مشخص میکند: سفید پوستان مرام ما را نمیفهمند. تعقیب داستان توسط دوربین در «قاتلان ماه گل» بسیار عجیب است. فیلم برپایه تصویر، شرایطی از یک قتل دستجمعی را یادآوری میکند که وجود فساد در آن صرفا توسط یک وکیل چیز خیلی عجیبی به نظر نخواهد رسید. مسئله بزرگتر در فیلم اخلاقیات موجود در آن است. سینمای اسکورسیزی این خصوصیت ویژه را دارد که وقتی کاراکتر یا شخصیتی در حال مکالمه با دیگری است، بیننده نیازی به گوش دادن به مکالمههای آن دو برای درک احساسات نداشته باشد و تنها میتواند با نگاه کردن به میمیک چهره و حالات نشستن و برخاستن هریک این مهم را حدس بزند و...