قلب رقه فیلمی از خیرالله تقیانیپور نمایشی هولناک از یک واقعیتِ تاریخی است که قصهگویی در آن شنیدنی خواهد بود. فیلم را نه بخاطر اینکه در پایان به سید رضی موسوی اهدا شده، دوست دارم؛ سینمای دست و پا شکستهی اثر را به خاطر طفره نرفتن از یک واقعیتِ کنونی میپسندم و احساس میکنم نقدی که رسانه باید توسط یک رسانهی دیگر داشته باشد یعنی همین. واقعیت آن است که ما وقتی رضا، شهرام حقیقت دوست، را در آن لباس چریکی میبینیم انتظار آن را داریم که شهید شود و یک پایانِ تراژیک برای ما رقم بزند؛ اما در ادامه این جزئیات هستند که فیلم را برای منِ نا آشنا با گروهکی مانند: داعش، ساختهاند. در سکانسی که رضا با دراگونوف رهبر داعشی را ترور میکند، اگرچه در ادامه این ترور نا تمام مانده، کودکانی را میبینیم که برای گردن زدن مجرمان در حضور عام حاضر میشوند و... این سکانس به همهی گفتمانِ درونی فیلم میارزد. ابراهیم حاتمیکیا در «به وقت شام» جزئیاتِ خوبی از این گروهک تروریستی به ما نشان داد؛ هرچند «قلب رقه» یک رمانتیکِ شهادت طلبانه است و این اُبژه هنگامی تکامل مییابد که ما انگیزهی بازی کردن ریما، شادی مختاری، در زمینی که بازی او نیست و کمکش به عباس، محمدرضا شریفینیا، را میفهمیم؛ اما به طور عام سطحِ شعورِ بیننده با تماشای یک درام از چُنین جنسی به مراتب بیشتر از سایر آثار افزایش پیدا میکند و...
برای مطالعه متن کامل از لینک زیر استفاده کنید.
https://longtake.ir/mag/?p=25323
برای تماشای ویدئو از لینک زیر استفاده کنید.
https://aparat.com/v/vcwv9d3