ماه سرکش ساخته زک اسنایدر فیلم خوبی است که در امتداد جنگ ستارگان و قبل از ظهور «تلماسه» ساخته دنی ویلنوو حاضر میشود. باید این نکته را یادآوری کرد که وقتی از سینمای هالیوود صحبت میکنیم دقیقا داریم از جنگ ستارگان حرف میزنیم که در عین تخیلی بودن خیلی هم داستانگو است. وجود این فکت که داستان فیلم «ماه سرکش» که قسمت اول آن منتشر شده، با نگاهی به آثار کوروساوا است نباید باعث تعمیق دادن به متن شود اما باید انتظار داشت که فیلم قبل از هر بحث دیگری داستان بگوید. خوشبختانه در داستانگویی فیلم حتی یک قدم از «تلماسه» هم جلوتر است و اگر گارد اینکه یک روزی زک اسنایدر «300» را ساخته و ما ایرانیها باید خیلی از دست او عصبانی باشیم را برداریم، از نظر تئوریک سینمای دوست داشتنیای است. اگرچه لینچ نسخه ناموفقی از قصه «تلماسه» را ارائه کرده اما باید او و اندیشهاش را بنیان گذار چنین مدیومی در سینمای مابعدِ سینما دانست. «ماه سرکش» از زمانهایی حرف میزند که انسان دچار تحول اخلاقی و فکری شده و رباتهای مکانیکی هم از انسانیت نا امید شدهاند. قصه، یک به یک رزمندههایش را برای مبارزه بزرگ انتخاب میکند و دلیل این انتخاب هم به ما نشان میدهد. این سابجکتیو فیلم است که ما وقتی از فونداسیون قصه حرف میزنیم هرچند کلیشهای باشد اما کهن الگوها را برایمان زنده نگاه میدارد. ما سینمای زک اسنایدر را به خاطر تحریف تاریخ نمیتوانیم ارزشمند بدانیم اما باید اعتراف کنیم وقتی کارگردان کار خود را که راضی نگاه داشتن مخاطب از قصه در هر شرایطی است، بلد است یعنی صنعت و سینما با یکدیگر دوست هستند. مولف در «ماه سرکش» جنگجویانش را همانند «هفت سامورایی» کوروساوا شکار میکند و..