مفتبر دومین فیلمی است که از عادل تبریزی میبینم و «گیجگاه»اش را دوست داشتم. سینمایی که حاصلِ تلفیقِ نوستالژی و ژانر باشد یک فُرمِ ایدئولوژیک را به مخاطبش تحویل میدهد. نکتهی قابل تامل در «مفتبر» عدمِ تلفیقِ درستِ ژانری با تفکراتِ مولف است. فیلم میتواند بر اساس یک گزارش عمل کند اما نباید مانند گزارشی مفصل از یک رویدادِ خبری قصه بسازد. بازیِ متفاوتی از حامدِ بهداد در این اثر ندیدیم و ساختنِ همزاد برای او نیز قابلیتی به خلقِ پرسوناژ، صعود و نزولِ زمانی، اضافه نکرده است. در «گیجگاه» بهداد پارتنر قویتری داشت که انعطافپذیریاش را افزایش میداد اما مشخصا دربارهی «مفتبر» دولتشاهی، پارتنر مناسبی برای بهداد نبوده و نخواهد بود. فکتِ اصلی این است که ما وقتی بازیگرانی مانند: بابک، ایزدی، چراغیپور و... را در یک اثر سینمایی جمع میکنیم، فیلم خاصیتِ رسانهای اجتماعیاش را از دست میدهد. علاوهبر اینکه بیننده چیزِ جدیدی از قدرتالله ایزدی (رشید) نمیبیند و همان همیشگی است، قصه به مراتب از سلبریتیهای در آن کوچکتر است. این کوچک بودن به کلِ سینمای تقریباً کمدیِ ایران باز میگردد. با این که فیلمِ مورد بحث از انبوهِ محصولاتِ سینمای ایران کمدیتر است اما همچنان تسلیمِ تقَدُمِ محتوا بر فُرم شده. وقتی از محتوا حرف میزنیم به حواشی و اخباری اشاره میکنیم که هیچ ربطی به سینما ندارند و صرفاً یک هیجانِ رسانهای هستند و...
متن کامل را در مجله سینمایی برداشت بلند بخوانید.
ویدئوی مرتبط را در کانال آپارات من ببینید.