
کریون شکارچی به کارگردانی جی. سی. چاندور یک اثرِ میانمایه از افسانه و قصه است که در فُرمِ سینما مرزهای اسطوره و افسانه را درنوردیده. فیلمِ قبلیِ چاندور «مارجین کال» را دوست داشتم چرا که ثابت میکند مولفْ قصهگویی با زبانِ سینما را بلد است و تکنیکهایی برای تعلیق و کشمکش در این مدیوم ارائه کرده که گفتمانی از کلاسیک و جریانِ سینمایی در آن گنجانده شده. مشخصاً دربارهی اثرِ مورد بحث این سوال بوجود میآید که شخصیتها تا کی میخواهند از ابزاراتِ ابرقهرمانیِ خود به نامِ انسانیت و اخلاق، علیه انسان استفاده کنند؟ من بارها به این نکته اشاره کردهام که هاوارد سوبر در «قدرت فیلم» قهرمان را دارای اخلاقِ برتر عنوان کرده نه ابزارِ برتر. این فکتِ بسیار درستی است که ما شخصیتهای مهمِ سینمایی از «سرگیجه» هیچکاک تا آراگون در «ارباب حلقهها» را با مترِ اخلاق اندازه بگیریم و جزئیاتی از وقایعِ داستانی را حولِ محور تصمیمات آنها بشماریم اما نکتهی بسیار مهمِ تفاوت اخلاق در این شخصیتها است که یادداشت و متنی دیگر را میطلبد. دربارهی «کریون شکارچی» نمیتوان با مترِ اخلاق یک ابرقهرمان را اندازه گرفت چرا که او تربیت شدهی یک شکارچیِ بزرگتر است و حتی نحوهی بازگشتش به زندگی محصولِ معجوناتی است که از خونِ شیر و روحِ خدایان ساخته شدهاند. واقعاً سینما این نیست که ما برای قهرمانی و قهرمان بیشتر داشتن یک انسانِ ماوراییِ ترکیبی از حیوان و روحی ناشناخته بسازیم و به غلط جریاناتی را ادامه دهیم که فرمایشاتی از کمیکبوکها هستند و...
متن کامل را در مجله سینمایی برداشت بلند بخوانید.
ویدئوی مرتبط را در کانال آپارات من ببینید.