مایل به قرمز فیلم کوتاهی به کارگردانی شاهین رشیدی که فیلمبرداری و صداگذاری فیلمش را نیز عهده دارد یک سمپوزیومِ متحرک در مداخلهنمایی از یک پدیدهی روانشناسانه است که نیازِ بیشتر و عمیقتری برای انتقال مفهومِ آن احساس میشود. مسئله اصلی من با عمومِ درامهای کوتاه این است که نمیتوانند مقدمهای را که طرح میکنند بهانهای برای هماندیشیِ با تماشاگر باشد. نویسنده در «مایل به قرمز» سندرم رنفیلد را دستمایهای برای تراوشات ذهنی خود قرار داده و این تراوشات قبل از آنکه بهانهای برای درک بیشتر شوند، کشمکشی ناخودآگاه میانِ داستان و داستانگو ایجاد میکنند که حتما باعثِ فرافکنیهای روانی خواهد شد. تمایل یک دختر برای چشیدن مزه خون و کششی که او نسبت به رنگِ قرمز دارد نمیتواند مقدمهای نتیجهبخش برای یک قتل باشد. در پیرنگِ درام، ما صدای یک حیاط وحش را که کاراکتر قهرمان در حال تماشای آن است به صورت نریشن میشنویم اما این فهمیدنِ ما هیچ کمکی به درک بیشتر برای تمایل به رنگ سرخ یا خوردن خونِ ندارد. داستان برای سینمای کوتاه باید به کوتاهی یک رویداد باشد نه آنکه موضوعی را مطرح کند که ریشهی ناخودآگاه یا کمبودِ عنصری در خون را مانند این سندروم گویا است. البته به شخصه تراپیستِ داستان را دوست داشتم اما ابدا با این پدیده موافق نیستم که نمایشِ نزدِ تراپیست رفتن به میل خود و مطرح کردن مسئلهی اصلی فکری با او نمیتواند تاثیرِ مثبتی بر روندِ درمانی داشته باشد و...
برای مطالعه متن کامل از لینک زیر استفاده کنید.
https://longtake.ir/?p=24347