ویرگول
ورودثبت نام
علی رفیعی وردنجانی
علی رفیعی وردنجانینویسنده کتاب های: وقتی اوفیلیا می گرید، در جست و جوی سینما(مجموعه مقالات سینمایی)، احتکار احساسات، جغله و حسن یوسف
علی رفیعی وردنجانی
علی رفیعی وردنجانی
خواندن ۱ دقیقه·۲۳ روز پیش

نقد فیلم یک تصادف ساده

یک تصادف ساده ساخته‌ی جعفر پناهی تصویرِ مُکدری از سینمای نخلِ طلا بگیرِ ایران در جشنواره‌های خارجی ارائه داده. اولین سؤالم این است که اصلاً چرا یک همچین فیلمی که در حدِّ دانشجویی هم نیست، باید جایزه‌‌ای بگیرد؟، چون‌که سازنده‌اش مُنتقدِ ایران است؟ فیلم‌سازِ عینک به چشم‌زده‌ی ما که با اسکورسیزی هم نشست و برخاست دارد فیلمِ دست و پا چُلفتی‌ای ساخته که فقط عرضِ اندام‌های سیاسی‌اش به دادِ آن رسیده. فیلمْ در بی‌منطقیِ خود غوطه‌ور است و چُنین فکتی از ابتدایی‌ترین سکانس‌های‌اش که ما شخصیتِ دست به کمرِ فیلم را، به دنبالِ پا قراضه می‌بینیم تا بازی‌های آبکی و نابلدانه، در آن ادامه دارد. ابتدا می‌بینیم او با موتورْ پا قُراضه را دنبال می‌کند و بعد چه اتفاقی می‌اُفتد که به یکباره موتور به وَن بدل می‌گردد؟ این جایِ خالی خیلی مشکوک است. بعد فیلم بخاطر نمایشِ یک جامعه‌ی بی‌حجاب جایزه گرفته. ما در یک پلان می‌بینیم که شخصیت هدفِ داستان، اصلاً به این کار ندارم که او سوژه‌اش را اشتباه گرفته یا خیر، هنگامی که می‌خواهد به یکی از انتشاراتی‌ها رَوَد تا از دوست‌اش بابت مظنون اطمینان یابد، دختری بی‌حجاب در بک‌گراندِ فریم حرکت می‌کند. تا کی باید برای سینمایی نابلد دست زد که نه خرما می‌دهد و نه درختی در کار است؟. بی‌حجابی عِندِ لجاجتِ بچگانه با قانون و صرفاً یک شُعارِ توخالیِ نخ‌نما است و...

متن کامل را در مجله سینمایی برداشت بلند بخوانید.

ویدئوی مرتبط را در کانلل آپارات من ببینید.

نقد فیلمتصادفجشنوارهسینمای ایراننخل
۰
۰
علی رفیعی وردنجانی
علی رفیعی وردنجانی
نویسنده کتاب های: وقتی اوفیلیا می گرید، در جست و جوی سینما(مجموعه مقالات سینمایی)، احتکار احساسات، جغله و حسن یوسف
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید