علی رفیعی وردنجانی
علی رفیعی وردنجانی
خواندن ۲ دقیقه·۱ سال پیش

نگاهی به زخم کاری

محمدحسین مهدویان دچار سندرم احساساتی‌گری با دوربین شده است و «زخم کاری‌»‌اش حتی یک خراش سطحی هم نیست و به وفور در جوامع اسنوبیسم یافت می‌شود. حقیقتا خلاصه‌ای که از فصل اول این مجموعه منتشر شده به جز جولانگاهی برای حبیب خزایی‌فر نیست. سریالی که ذاتا مال بچه‌ پولدارهایی است که یک شبِ میلیاردر می‌شوند و هنوز عقده‌های سرکوب شده دوران بی‌پولی خود را یدک می‌کشند. جواد عزتی اگرچه بازیگر توانمند و در مواجهه با شخصیت فیلم‌نامه موشکافی است اما باید به این نکته مهم اشاره کنم که عقبه طنازی او در حالات مختلف میمیک از جمله: لبخندهای طعنه‌آمیز، نگاه‌های از سر تعجب و حتی برخی بُغض‌ها، دیده می‌شود. همه آنچه در فصل اول «زخم کاری» دیدیم هیچ‌ربطی به مکبث نداشت و حتی نمی‌توان بر داستان مثلا بلند محمود حسینی زاد که از آن اقتباس شده نام رُمان را نهاد. فیلم بازتابی از یک جامعه طماع و رشک برنده است که اساسا جلوه هنری آن موسیقی به‌دل نشسته خزایی‌فر بوده و نمی‌توان منکر آن شد. سریال‌هایی که در شبکه نمایش خانگی پخش می‌شوند اساسا یک مقوله جدی را دنبال می‌کنند و آن سیاهه‌ای به نام نوآر است. این جریان نمایشی که شدیدا در «پدر خوانده» کاپولا نیز دیده می‌شود و بارها مورد تمجید قرار گرفته باعث برداشت سطحی و کورکورانه گانگستر بازی در ادبیات نمایشی ایران شده است. اگرچه برای بیننده‌ای که تنها به دنبال وقت گذرانی پای تلوزیون است بازی با دوربین به خصوص لحظاتی که مهدویان در خودرو دیالوگ رفت و برگشتی مالک و غیره را برداشت می‌کند لذت بخش است یا خیلی لذت بخش و تابو شکن بوده که مثلا ببینیم زن مالک سیلی‌های آب دار به صورت او می‌زند و می‌گوید تو حق نداری این کار را بکنی. مهدویان که حتی در فیلم اولش «ایستاده در غبار» نشان داد که جاه‌طلب است و...

برای مطالعه متن کامل کلیک کنید.

زخم کاریرعنا آزادی ورعلی رفیعی وردنجانینقد سریال زخم کارینقد زخم کاری
نویسنده کتاب های: وقتی اوفیلیا می گرید، در جست و جوی سینما(مجموعه مقالات سینمایی)، احتکار احساسات، جغله و حسن یوسف
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید