علی رفیعی وردنجانی
علی رفیعی وردنجانی
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

نگاهی به سریال گیل‌دخت

گیل‌دخت رسانه‌ملی تاریخی نیست و قسمت‌هایی کُلاژ و کش‌داده شده از همان «پس از باران» خودمان است که می‌خواهد به شکل امروزی در مدیوم تاریخ جاه‌طلبی و مکاشفه عشقی داشته باشد. همان‌طور که تاریخ را کسانی می‌نویسند که پیروز شده‌اند عشق را کسانی می‌آفرینند که ناکام مانده‌اند؛ این فکت به معنای آن است که قبل از هر پیش‌داوری و قضاوت زودهنگام، سناریوی این سریال دچار اضمحلال تاریخی – احساسی شده است. همواره بر این معتقدم که تا پایان هرچیز نسبت به قضاوت آن موضع‌گیری نداشته باشم اما «گیل‌دخت» مجید آسودگان باعث شد ناچارا از تاریخی بودن این قصه مثلا عاشقانه انتقاد کنم. اول آن‌که تلوزیون جای مانور اجتماعی است و از آن‌جایی که اجتماع شامل: اقتصاد، فرهنگ، سیاست و... خواهد شد باید یادآور باشم یک محصول رسانه‌ای جامع علاوه‌بر حفظ چنین مولفه‌هایی وظیفه دارد با نگاهی به آینده موضعش را نسبت به هریک اعلام کند. سریال مذکور ناتوان در ارائه چنین اندیشه مدونی است. یک سری کلیشه‌ها در فیلمنامه اجازه نفوذ پویایی ذات قصه را صادر نمی‌کنند: تقی خان، فرار گلنار و پوشش اجتماعی جدید او، میرزا رضا و... . بماند که معتقد هستم میرزا رضا، سعید راد، خانِ خان‌تری نسبت به تقی خان، محمود پاک نیت است و...

برای مطالعه کامل متن کلیک کنید

گیلدختگیل دختمیترا رفیععلی رفیعی وردنجانیسریال
نویسنده کتاب های: وقتی اوفیلیا می گرید، در جست و جوی سینما(مجموعه مقالات سینمایی)، احتکار احساسات، جغله و حسن یوسف
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید